۱۳۸۹ بهمن ۶, چهارشنبه

ماندگار می‌‌شویم

احتمالا. صاحب هاستلی که در آن اقامت دارم پیشنهاد داده که در هاستلش مشغول به کار بشوم. جوان بسیار خوش برخورد و موفقی‌ست. داستان گم شدن کاپشن را برایش گفتم. تلفن زد ترمینال. فایده‌ای نداشت. بعد نشستیم به گپ زدن. تقریبا همه جای اروپا و امریکای لاتین را گشته. کلی دوست و آشنا دارد و می‌گوید هرجا بروم می‌تواند برایم کار جور کند. نشستیم و در ویکیپیدیا کشورهایی را که با پاسپورتمان می‌توانیم بدون نیاز به گرفتن ویزا چند ماه قبل از سفر برویم را نگاه کردیم. کلمبیایی‌ها وضعشان کمی از ما بهتر است، پنج کشور بیشتر راهشان می‌دهند. می‌گوید چندین بار برای رفتن به امریکا اقدام کرده اما راهش نداده‌اند. به او می‌گویم چیزی از دست نداده‌ای. جاهای دیگر را دیده‌ای.
سن خیل San Gil، شهری که در آن هستم شهر دلپذیریست. به سرعت دارد توریست جمع می‌کند و قیمت تورهای قایقرانی در رودخانه وحشی یا پرواز با پاراگلایدرش روز به روز بالا می‌رود. البته من آنقدرها هم برای این کارهای هیجانی شجاعت ندارم. پس امروز در عوض به گردش رفتم تا آبشار بسیار زیبای خوان کوری Juan Curi را پیدا کنم. آبشار ارتفاع زیادی دارد و یک گروه سنگ نوردی به توریستها امکانات کرایه می‌دهند تا از داخل آبشار بیایند پایین. در پایین هم یک استخر طبیعی وجود دارد که ملت لخت می‌شوند و شیرجه می‌زنند. آنوقت من به خودم می‌گویم، خجالت بکش! هنوز شنا کردن نمی‌دانی!!



عصر هوس کردم از این تپه‌هایی که شهر را احاطه کرده‌اند بروم بالا. مسیر نفس‌گیری داشت. تا آن بالا حسابی عرقم درآمد. آن بالا یک امامزاده پیدا کردم. حالا اسمش امامزاده نیست اما چه فرقی می‌کند؟ تصویر مریم خانم مقدس به کسی الهام شده، پس آنجا یک بنا ساخته‌اند و ملت می‌آیند زیارت. البته پیرزنها می‌آیند زیارت، دختر و پسرهای جوان می‌آیند منظره تماشا کنند و همدیگر را ماچ کنند. چقدر این آزادی‌شان زیباست.



۴ نظر:

  1. آی که دلم غش میره واسه راه رفتن توی این خیابون و اون تپه ها!!!!!

    پاسخحذف
  2. سلام ممنون میشم اگه فهرست کتابهای پی دی اف مربوط به سفر به انگلیس رو برام ای میل کنی

    پاسخحذف
  3. سهند. آدرس ایمیلت رو برام بفرست.

    پاسخحذف