۱۳۹۰ مرداد ۵, چهارشنبه

یک دوست خوب قدیمی

یکساعتی گفتگوی تلفنی نتیجه‌اش این شد که به من یادآوری کند: تو آدمی نیستی که بخاطر دیگران به جایی بند بشوی. 
توی مبل نشسته‌ام و قلبم دارد پرواز می‌کند...

۱۳۹۰ مرداد ۱, شنبه

چمدانک در امریکا به سر می‌برد

آمده‌ام دیدن پدر و مادرم. البته بدون خبر قبلی. تا رسیدن به شهرشان هم برنامه ریزی‌ام خوب بود اما وقتی اینجا از قطار پیاده شدم هیچ تلفنی در دسترس نبود، از صاحب یک شراب فروشی خواهش کردم برایم تلفن بزند و تاکسی بگیرد. مسیر ایستگاه قطار تا خانه‌ی والدینم تنها پنج دقیقه است، جنابان شرکت تاکسی‌رانی گفتند باید چهل و پنج دقیقه صبر کنم تا تاکسی از راه برسد! توی خیابان منتظر یک معجزه ایستاده بودم، جلوی اتومبیل پلیس را گرفتم و پرسیدم چطور می‌توانم تاکسی بگیرم. افسر پلیس برایم تماس گرفت و وقتی جوابش را ندادند گفت بیا من می‌رسانمت! البته لحنش ابدا دوستانه نبود ولی همان معجزه‌ای بود که دنبالش بودم! همسایه‌ها از دیدن اتومبیل بزرگ پلیس که در پارکینگ ساختمان پیچید تعجب کردند. پدرم هم از دیدن من جلوی درب خانه. مادرم را جای دیگر غافلگیر کردم. توی ماشین نشسته بودم و رویم را آنطرف کرده بودم که نشناسد. از خوشحالی کم مانده بود گریه کند. از اینکه خوشحالشان کردم خیلی خوشحالم.
صبح توی قطاری نشسته بودم که از هواپیما تمیزتر بود. یک کافه ی خوب و ارزان داشت. به تلافی تمام سفرهای مشقت بار گذشته حالا پشت میز نشستم و پاهایم را دراز کردم. چای نوشیدم و منظره‌ی یکنواخت مزرعه‌ها را تماشا کردم. این خصلت امریکا را دوست ندارم، که مزارعشان هم از قاعده و قانون پیروی می‌کنند و اگرچه در نگاه اول نظم و ترتیبشان به چشم می‌خورد، اما هیچ تنوعی ندارند و زود چشم را خسته می‌کنند. از اینکه طبیعت تا این حد تسلیم دست بشر شده باشد خوشم نمی‌آید.
این سفر به امریکا را پایان ماجراجویی نمی‌بینم و آنرا شکست هم تلقی نمی‌کنم. به مدتی کار و پس‌انداز نیاز دارم. حالا فرصت دارم پست‌های تصویری از ماههای اخیر بگذارم.

۱۳۹۰ تیر ۳۱, جمعه

تجهیزات سفر - چیزهایی که نباید فراموش کنیم

این پنجمین قسمت از راهنمای تجهیزات سفر است که بر اساس تجربیات شخصی نوشته می‌شود. نقل قول این مطلب با اشاره به منبع آزاد است.

اگر سفر خارجی‌ست: یک کپی از صفحه اصلی پاسپورت در هر کدام از کیفهایی که همراه دارید بگذارید. یک راه دیگر اسکن از روی پاسپورت و کردیت کارتها و مدارک مهم است که در یک ایمیل به آدرس خودتان بفرستید، که در مواقع مقتضی به سرعت به آنها دسترسی داشته باشید.

واکسن: در برخی مناطق دنیا بیماریهای خطرناکی شایع هستند و بهترین راه جلوگیری از آنها واکسینه شدن پیش از اقدام به سفر است. در این وبسایت می‌توانید اطلاعات مربوط به بیماریهای شایع در نقاط مختلف را ببینید. اگر به مناطق حاره سفر می‎‌‌کنید درباره‌ی مالاریا تحقیق و مطالعه کنید. مالاریا در مناطق جنگلی در ارتفاع پایین شایع است، اگر به این مناطق سفر می‌کنید، بهتر است درباره‌ی این بیماری آگاهی کافی داشته باشید و اگر لازم می‌بینید، داروهای درمان ابتدایی را همراه ببرید و یا در کشور مقصد خریداری کنید، این بیماری اغلب در عمق جنگل و دور از امکانات پزشکی از راه می‌رسد.

دارو: احتیاجی به حمل یک جعبه دارو نیست مگر داروهایی که توسط دکترتان تجویز شده‌اند. چند قرص ضد درد و ضد اسهال برای مواقع خاص مفید هستند. این قرصها را همیشه در کیف دستی خودتان نگه‌دارید، چه بسا در یک سفر طولانی اتوبوسی به آنها نیاز پیدا کنید و به کوله پشتی و یا چمدانتان دسترسی نداشته باشید.

کیف برای استفاده روزانه: می‌تواند یک کوله‌پشتی کوچک و سبک باشد، و یا کیفی که بند بلندی دارد و می‌شود از پشت گردن رد کرد. همراه داشتن این کیف کوچک برای حمل اشیایی مثل پاسپورت، بطری آب، کتاب راهنما، دفترچه یادداشت و ... را توصیه می‌کنم.

دفترچه یادداشت: ساده به نظر می‌رسد اما داشتن یک دفترچه کوچک یادداشت در یک سفر کوله پشتی را به‌شدت توصیه می‌کنم. 

کتاب: اگر کتابخوان نیستید منتظر نباشید در سفر معجزه‌ای رخ بدهد. کتاب سنگین را در خانه بگذارید و با خیال راحت و سبکبار سفر کنید. اگر کتابخوان هستید، کتابی را بردارید که از دست دادن آن برایتان گران تمام نشود. اغلب در سفرهای طولانی کوله پشتی می‌توانید کتاب خودتان را در هاستل و یا مکانهای کرایه‌ی دوچرخه و غیره با کتاب دیگر مسافرها عوض کنید. 

ساعت: کوچکترین ساعتی که می‌توانید همراه ببرید، و اطمینان حاصل کنید که زنگ آن درست کار می‌کند. خیلی به موبایل وابسته نباشید چون گاهی پیش می‌آید که نمی‌توانید موبایلتان را شارژ کنید، فرصت پیش نمی‌آید، دوشاخه‌ی مورد استفاده در کشوری که به آن سفر کرده‌اید را ندارید و یا در منطقه‌ای هستید که برق قطع شده و یا اصلا وجود ندارد. اما به یک ساعت قابل اعتماد احتیاج دارید تا اتوبوس و یا پروازتان را از دست ندهید.

قفل: اگر قصد اقامت در هاستل را دارید داشتن یک قفل، خصوصا اگر درجه‌ای باشد و کلید نخواهد، بسیار مفید خواهد بود چون اغلب در هاستلها، کمد یا کشویی در اختیار دارید که وسایل مهم را در آن نگه‌دارید. اگر کوله‌تان را به امانت می‌گذارید هم داشتن قفل بسیار کمک می‌کند. البته داشتن قفل نمی‌تواند صد در صد از دزدیده شدن وسایل جلوگیری کند، چون اگر بدشانس باشید کل کوله را از دست خواهید داد و یا با پاره کردن کوله وسایلتان را خواهند برد. اما داشتن یک قفل کوچک را توصیه می‌کنم.

گوش پنبه: اسم واقعی‌اش به فارسی را نمی‌دانم، در انگلیسی به آن می‌گویند ear plug. برای داشتن اعصاب راحت و فحش ندادن به دیگران توصیه می‌شود!



۱۳۹۰ تیر ۱۵, چهارشنبه

اکوادر

در اکوادر هستم و به شدت در مضیغه‌ی اینترنت. هنوز کاری پیدا نکرده‌ام و از طرفی دلم نمی‌خواهد در کیتو بمانم. به همراه دوستم به ساحل اقیانوس آرام می‌رویم. برنامه‌هایی داریم که شاید در اکوادر ماندگارمان کند. اما هنوز نمی‌دانیم.

یکشنبه‌ی گذشته به دعوت خانواده‌ای مهربان به کشتزار نیشکر در پکتو رفتیم. ساعتها در نی‌زار راه رفتیم، پدر خانواده‌ی میزبان درباره‌ی کشت نیشکر و یوکا* برایمان توضیح می‌داد. ساقه‌های یوکا را با مشته* خرد می‌کرد و بعد به ما می‌گفت ریشه‌ی یوکا را از زمین بیرون بکشیم. مثل بلیط بخت‌آزمایی بود، بعضی ریشه‌ها تنها یک غده داشتند و بعضی تا هفت هشت غده. از ساقه‌های خرد شده هم برای رشد گیاه جدید استفاده می‌کردند و می‌گفتند بعد از شش ماه محصول می‌دهد. یکجور گیاه دیگر هم بود که به آن سیب زمینی چینی می‌گفتند. شبیه به شلغم اما کرم رنگ. یوکاها و سیب زمینی چینی را روی آتش آب پز کردیم و همراه گوشت کبابی ناهار صرف کردیم. بعد از ظهر هم توی سایه نشستیم و ساقه‌ی نیشکر مکیدیم. علاوه بر آن چند کیسه پرتقال هم چیدیم که واقعا دست پر به کیتو برگردیم. روز بسیار خوبی بود که البته با نیش پشه همراه بود.

* Yuca گیاهی که مثل سیب زمینی ریشه‌های غده‌ای دارد. خام آن خیلی سفت و سخت است اما وقتی پخت به نرمی سیب زمینی می‌شود. در سوپها، یا به صورت آب‌پز در کنار برنج، و یا به صورت آب‌پز و بعد سرخ کرده مصرف می‌شود.
* Machete کاردهای بزرگ و شمشیر شکل که در مناطق استوایی استفاده‌ی بسیاری دارد و حتما در فیلمها دیده‌اید.