مراسم آخرین روز سال در پوپایان مملو از ترقه و جنب و جوش است. کوچکترها با کمک بزرگترها عروسکهایی در اندازهی آدمیزاد میسازند، لباس کهنه به تنش میکنند، سپس از والدین و در و همسایه پول میگیرند برای خریدن ترقه. سرتا پای آدمک را از ترقه پر میکنند. بزرگترها مشغول خریدند. رخت و لباس نو، خوراکی، و انگور. انگورهای حبه درشت خریداری میشود برای مراسم نیمهشب. خانواده و خویشاوندان دور همدیگر جمع میشوند، غذای مفصل صرف میکنند، یک جور فرنی درست میکنند از برنج و شکر و شیر و دارچین و کشمش. دور همدیگر مینشینند، میگویند و میخندند و مینوشند. نوشیدنی الکلی شان که از جمعهای خوانوادگی خارج نمیشود، یکی رام است و دیگری آگواردینته. کلههایشان تا نیمهشب حسابی گرم میشود. بعدهمهی اهل حاضر در خانه میروند بیرون تا مراسم آدمک سوزانی را به انجام برسانند. قبل از آتش زدن آدمک، هر کسی روی یک تکه کاغذ درباره مسائلی که در سال گذشته شرمگینشان کرده مینویسند. کاغذها را مچاله میکنند و در جیبهای آدمک میگذارند. آدمک که آتش گرفت، همهی آن چیزهای شرمآور در سال گذشته هم با ترقهها منفجر میشود و از بین میرود، و سال جدید و زندگی جدید آغاز میشود.
مراسم انگور از اسپانیا به کلمبیا آمده. با ضربات زنگ کلیسا، هر کس باید یک حبه انگور بخورد و با پایان دوازده ضربه باید دوازدهتا انگورش را تمام کرده باشد. میگویند این داستان برمیگردد به سالی که اسپانیا دچار قحطی شد، و در سال نو مردم چیزی برای خوردن نداشتند، سپس در سال بعد فراوانی بوده و مردم تمام شب سال نو را انگور خوردهاند. معلوم نیست این دوازده حبه انگور برمیگردد به ساعت دوازده یا دوازده ماه سال، اما هرچه هست دوستان اسپانیایی ما توضیح داند که احتمال خفه شدن برگزار کنندهگان هم وجود دارد! حدس میزنم اجرای این مراسم در امریکا ممنوع باشد!
یکی دیگر از مراسم سال نو پوشیدن لباس زیر زرد رنگ است که سال پر پول و ثروتی در پی داشته باشد بنابراین قدم زدن در بازار و تماشای کوهی از لباسهای زیر بسیار دیدنیست!
اما از همه چیز زیباتر لحظهی سال تحویلشان (نیمه شب) است که همه آشنا و ناشناس، متمول یا گدا همدیگر را در آغوش میگیرند و یک بوسه به گونهی راست یکدیگر میدهند و سال نو را تبریک میگویند. اگر کسی بطری مشروبی در دست داشته باشد به همه اطرافیان یک پیک میدهد و چون تقریبا همه یک جور مشروب در دستشان دارند طبعا در لحظات کوتاهی آن یک ذره هوش و حواسشان هم میپرد. کمکم ساز و نقارشان را میآورند، تا صبح میخوانند و میزنند و میرقصند. روز اول سال یک تعطیلی واقعیست.
مراسم انگور از اسپانیا به کلمبیا آمده. با ضربات زنگ کلیسا، هر کس باید یک حبه انگور بخورد و با پایان دوازده ضربه باید دوازدهتا انگورش را تمام کرده باشد. میگویند این داستان برمیگردد به سالی که اسپانیا دچار قحطی شد، و در سال نو مردم چیزی برای خوردن نداشتند، سپس در سال بعد فراوانی بوده و مردم تمام شب سال نو را انگور خوردهاند. معلوم نیست این دوازده حبه انگور برمیگردد به ساعت دوازده یا دوازده ماه سال، اما هرچه هست دوستان اسپانیایی ما توضیح داند که احتمال خفه شدن برگزار کنندهگان هم وجود دارد! حدس میزنم اجرای این مراسم در امریکا ممنوع باشد!
یکی دیگر از مراسم سال نو پوشیدن لباس زیر زرد رنگ است که سال پر پول و ثروتی در پی داشته باشد بنابراین قدم زدن در بازار و تماشای کوهی از لباسهای زیر بسیار دیدنیست!
اما از همه چیز زیباتر لحظهی سال تحویلشان (نیمه شب) است که همه آشنا و ناشناس، متمول یا گدا همدیگر را در آغوش میگیرند و یک بوسه به گونهی راست یکدیگر میدهند و سال نو را تبریک میگویند. اگر کسی بطری مشروبی در دست داشته باشد به همه اطرافیان یک پیک میدهد و چون تقریبا همه یک جور مشروب در دستشان دارند طبعا در لحظات کوتاهی آن یک ذره هوش و حواسشان هم میپرد. کمکم ساز و نقارشان را میآورند، تا صبح میخوانند و میزنند و میرقصند. روز اول سال یک تعطیلی واقعیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر