۱۳۸۸ آذر ۲۴, سه‌شنبه

آنچه اهمیت دارد

تمیز کردن اتاقم چهار ساعتی به طول انجامید. خونه تکونی عید بود انگار! انقدر از گوشه و کنار این یه وجب اتاق آشغال و گرد و خاک در اومد که خودم هم متحیر شدم. اما یه چیزهای دیگه‌ای هم دراومد که ... مشکوک بود خب! بعد یادم افتاد که این اشیای مشکوک باید مال مستاجر اتاقم باشه که دو ماه تابستون که اینجا نبودم اتاقم رو اجاره کرده بود. والّا چه دلیلی داره لباس زیر نامربوط پیدا بشه زیر تخت آدم!!
اما از جمله چیزهای دیگه ای که پیدا کردم کیسه نایلن های کوچیک و بزرگی بود که مچاله شده بود زیر تخت و داخل کمد. و من تازه متوجه نکته مهمی تو زندگی خودم شدم: اینکه چقدر عاشق کیسه نایلن هستم!! نخیر. نه هر کیسه نایلنی! مخصوصا از هر کیسه نایلنی که مارک امریکایی روش داشته باشه بدم میاد و به عنوان کیسه زباله ازش استفاده می‌کنم. اما این نایلن ها که می‌گم، مربوط بودن به اشیا کوچیک و بزرگی که توی سفرها می‌خریدم. هر نایلنی که باز می‌کردم و روش رو می‌خوندم می‌رفتم تو یک عالم دیگه! انگار یهو پرتاب می‌شدم تو خیابونهای سانتیاگو یا موزه باستانشناسی آرکیپا یا بازار دستفروشهای گواتمالاسیتی. و یک کشف بزرگ دیگه این بود که هنوز کیسه نایلن فروشگاه Rodi تو ترکیه رو بعد از هفت سال نگه داشتم! این شد که رفتم توی فکر! یادم افتاد به مادربزرگم که کیسه نایلنهای شفاف که برای خرید استفاده میشه رو با حوصله با دستش صاف میکرد، تا میکرد و می‌گذاشت زیر فرش. نمیدونم هیچوقت استفاده شون کرد یا نه. اما این علاقه ای که مادربزرگم به صاف کردن اسکناس یا نایلن یا ورق آلومینیوم داشت همیشه برای من سئوال بود. البته مطمئنم بچه که بودم به این کارش خندیده‌م. اما حالا وقتی خودم نایلنهای یادگاری رو از گوشه و کنار در میارم یه جورایی خوشحالم که بچه یا نوه ای ندارم که بهم بخنده!

۱ نظر:

  1. آدم این وقتها کلی خرده ریز پیدا می‌کنه و یه وقتهایی هم انگار گذشته را می‌کشی بیرون

    پاسخحذف