۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۰, شنبه

یک روز خاص

امروز دقیقا شش ماه از کوله بار بستن و راهی امریکای جنوبی شدن می‌گذشت. در این شش ماه خیلی جاها را دیده‌ام و خیلی چیزها یاد گرفته‌ام. تجربه‌ی بی‌نظیری بود که از تک‌تک لحظه‌هایش راضی‌ام.
اما امروز اتفاق دیگری هم افتاد. بر سر صبحانه، با جوانی از اسپانیا مشغول صحبت شدیم که سه سال است دارد سفر می‌کند. آسیا را گشته و استرالیا و بعد از امریکای جنوبی راهی شده بود به سمت آلاسکا. پرسیدیم مسیرت چگونه بود؟ وقتی توضیح می‌داد از ایران اسم برد. گفتم ایران؟ من ایرانی هستم! و او گفت ایران بهترین بخش سفرش بود به‌خاطر مردم بی‌نظیری که دارد. در هفته‌ی بعد از انتخابات در تهران بود، به عنوان جاسوس دستگیر شد و یک‌هفته زندانی بود. خودتان حساب کنید زندانی شدن بی‌گناه در یک مملکت غریب که زبانت را هم نمی‌فهمند می‌تواند آنقدر بار منفی سفر را زیاد کند که از آن مملکت متنفر بشوی. اما خورخه گفت مردم ایران آنقدر مهربان و مهمان‌نواز بودند که این بخش سفر جزو بهترین خاطرات زندگی‌اش ثبت شده. تعریف کرد که حتی کارکنان پمپ بنزین از او پول بنزین نمی‌گرفتند و مردم در کوچه و مغازه دعوتش می‌کردند به خانه‌شان و از او پذیرایی می‌کردند. می‌گفت در جاده‌ای بیابانی در اطراف یزد اتومبیلش خراب شد و او در جاده مانده بود و آقایی سبیل کلفت به کمکش آمد و بدون اینکه زبان هم را بفهمند، اتومبیل را راه انداخت وبعد او را به خانه‌اش دعوت کرد. خورخه یک هفته در خانه‌ی مردی ایرانی و مهمان‌نواز به سر برد که حتی یک کلمه انگلیسی نمی‌دانست. 
نمی‌دانید چقدر احساس افتخار کردم، وقتی یک مسافر، جلوی باقی مسافرها، از آلمان، بلژیک، اسپانیا، از کشور من اینطور تعریف می‌کرد. مسافری که چهل کشور را دیده و ایران را به عنوان بهترین و زیباترین بخش سفرش دوست داشته، حتی اگر یک‌هفته در زندان حکومتی به سر برده باشد، و یا شهر به شهر با ماموران پلیس بداخلاق برخورد کرده باشد. نمی‌دانید چقدر افتخار کردم به مردم کشورم، که به این جوان اسپانیایی پناه دادند و کاری کردند که سفیر محبت مملکت ما باشد. و نمی‌دانید چقدر مردم عزیز کشورم را دوست دارم. هموطنم. ممنونم. 

۱۱ نظر:

  1. آنروزی که برایت نوشتم شاد کردن من ساده ترین کار دنیاست یادم رفت بگویم که به همان آسانی هم احساساتی میشوم.بسکه در حال خواندن این مطلب آبغوره گرفتم چشمم به سختی کلیدهای کی بورد را میبینبد.چه احساس زیبایی ست.

    پاسخحذف
  2. فرای عزیزم

    کل این مطلب را کپی کردم در وبلاگم. به خیلی از دوستان که آدرس تو را داده ام به خاطر فیلترینگ نمی توانند بیایند و اینجا را بخوانند.
    حیفم آمد که از این مطلب سرشار از احساس محروم باشند.

    (راستی نمیدانم باید اجازه میگرفتم؟اگر ناراحت شدی بگو که برش دارم.من که افتخار می کنم هم به خودت و سفری که در آن هستی هم به این پست )

    پاسخحذف
  3. مطلب را در وبلاگم کپی پیست کردم.بیا ببین اگر اشکالی دارد بگو که برش دارم.

    پاسخحذف
  4. ببینم چمدانک، تو واقعا کی هستی؟ یعنی بلند شده ای و داری راست راسی دور دنیا رو می گردی؟
    این ایده آل منه و خیلی های دیگه که همیشه یه رویا بوده ولی میبینم یه نفر این رویا رو واقعیت کرده.
    ببینم چه جوری برای سفر هات برنامه ریزی می کنی؟ ایستگاه های اتوبوس، زمان های قطار، جاهای دیدنی، هتل ها؟
    بعدش اسپانیولی هم بلدی؟ همسفر هات رو چه جوری پیدا می کنی؟ اصلا چه جوری؟ بیا و یه مختصر در این مسایل هم بنویس جون من ناشناس!!! بذار رویاهامون رو لعاب بزنیم شاید یه روز تونستیم واقعیشون کنیم...
    مرسی

    پاسخحذف
  5. سلام
    امروز وبلاگت را پیدا کردم واقعا ماجراجویی و شجاعتت را تحسین میکنم امیدوارم موفق و سالم باشی.

    پاسخحذف
  6. من هم خيلي احساس افتخار كردم وقتي اين پست شما رو خوندم. ولي بايد در نظر گرفت كه آيا با هموطنان خودمون هم همچين رفتاري مي كنيم؟

    پاسخحذف
  7. من امروز نشستم یه شش هفت ساعتی پست های این وبلاگ رو خوندم! بعضی وقت ها از همسفر هایی حرف می زنید و بعضی وقت ها از راهنمای گروه و بعضی وقت ها از تنها بودن و خلاصه ما نفهمیدیم چی شد!
    این برنامه شما یه جور تور دور دنیاس؟ یعنی این همسفر ها رو چه جوری پیدا کرده اید؟ مثلا یه جا گفته اید که آدرس یک هاستل رو یک دوست آرژانتینی داده یا در نمی دونم کجا یه نفر منتظر شما بوده! خوب آخه چه جوری؟
    خیلی عالی میشه اگه راجع به این که چه جوری برنامه های سفراتون رو میریزید یه پست توی این وبلاگ بزنید. یعنی آدرس هتل، هاستل ها یا کافه ها یا حمل و نقل و اینا!
    آخه بابا ما یه اسالم می خوایم بریم تا تموم نقشه اش رو از گوگل ارت در نیاریم اصلا نمی تونیم راه بریم!
    ممنون میشم

    پ.ن
    راستی اگه میشه بگید اسپانیولی هم بلدید؟

    پ.ن 2
    این کتاب هایی که گفتید پنج گیگابایته و می خواستید آپلود کنید و اینا همه شون روی این سایت هستند خواننده ها می تونن از اونجا دانلودشون کنن
    http://library.nu
    عضویت در سایته هم رایگانه

    پاسخحذف
  8. سلام دوست عزیز

    من اسم شما را نمیدونم و از طریق خانم زهره سادات با شما آشنا شدم

    از آشنایی با شما خیلی خوشحال شدم و امیدوارم در سفرهاتون سالم و سلامت باشید و موفق

    من سایکلتوریست هستم ولی قعلا در داخل کشور

    خوشحال میشم از وب لاگ من بازدید کنین
    موفق باشید

    پاسخحذف
  9. وبلاگت فوق العاده ست چودانک جان. مرسی که این همه رو با حوصله و دقت و عکس می نویسی. کارت بی نظیره. موفق و سالم باشی همیشه. من از این پست آخرت گریه م گرفت. گفتم بیام یه پیام برات بذارم.
    وبلاگت رو عطا بهمون معرفی کرد. از اون موقع یعنی تقریبن از وقتی عطا برگشته ایران دارم می خونمت. خوب شد که شناختیمت
    کتایون

    پاسخحذف
  10. ماراتن تموم شد! بیچاره یه نفر پروژه اش یه روز دیرتر تحویل میشه! ولی می ارزید!
    یه جاهایی اون وسط ها سیاسی زده بودید که خوب نبود!
    بعدش مثل این که شما دو یا چند تا سفر مختلف داشته اید و این ها با هم قاطی شده اند.
    بعدش هم ترتیب زمانی بعضی پست ها انگار پس و پیش شده!
    یه زمان یه راهنمای سفر بنویسید برای اون هایی که قصد دارن همین مسیر یا مشابهش رو برن.
    ما نفهمیدیم نویسنده 35 سالشه یا بیست و اندی؟
    اون وبلاگ غروب بنفش رو هم به پروفایلتون اضافه کنید خوب!
    اون وبلاگ انگلیسیه به جز تیترش اصلا خوب نیست! به قول معروف با انگلیسی نمی تونید مشاطه گری کنید مث فارسی.
    کلا خوشمان آمد! مرسی از این که نوشتید این ها رو!

    پاسخحذف
  11. خوب انتظار دیگری هم نمی رود از ایرانی ها ...

    ولی ...
    ولی اش بماند وقتی دیگر ...
    به نظرم خیلی وقت ها این مهمان نوازی ، رنگ و لعابش بخاطر کسب وجهه اجتماعی برای میزبان باشد !

    پاسخحذف