اتوبوسی سوار شدهام که از هواپیما هم جدیتر است!! برای خودشان چکاین داشتند باید کولهپشتی را میبردم تحویلشان میدادم. وزن میکردند و تحویل میگرفتند. بعد از سکیوریتی رد میشدم و کیفم را میگشتند، و با سنسور بالا و پایین بدنم را سرچ میکردند. بعد چهار نفر جلوی درب اتوبوس آماده به خدمت ایستاده بودند که خوشآمد بگویند و به صندلیام راهنماییم کنند. روی صندلی یک بالش و پتوی سفر در انتظارم بود. آمدم به یاد تو عکسی گرفتم. داشتم کتاب میخواندم یک نفر صدایم زد و وقتی رو کردم از صورتم عکس انداخت! داشتند از چهرهی همهی مسافرها عکس میانداختند. یک خانم آمد و خواهش کرد همگی کمربند ایمنی ببندند. حالا یک فیلم گذاشتهاند و دارند پنجرههای فرار را معرفی میکنند و میگویند کمربند ایمنی در تمام طول سفر (پانزده ساعت) باید بسته باشد. از همه دست اولتر، اینترنت هم دارد!! اما لپتاپ من شارژ خالی کرده.
سفارش غذا هم گرفتهاند! ببینم با اتوبوس قبلی تا چه حد توفیر دارد!
توضیح: آنقدر از دیدن این امکانات متعجبم که مغزم برای پیدا کردن معادل فارسی بعضی کلمهها کار نمیکند. به بزرگی خودتان ببخشید!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر