۱۳۸۸ بهمن ۱۸, یکشنبه

کسی که آرزوهایش مرده باشد تنها به گذشته فکر میکند

آرزو می‌کنم... روزی... زمانی... نمی‌دانم
آرزو می‌کنم... کسی... دوستی... نمی‌دانم
آرزویی برایم نمانده

********

متنفرم!
از خودکاری که دیگر خط نمی‌دهد
از خطی که نا خوانا شده
از دستی که فارسی نوشتن یادش رفته!

بیزارم!
از همه و همه نعمتهایی
که زندگی آدمها را پر می‌کنند
تنها با یک امضا!

منزجرم!
از تصور اینکه
آدمهای توی فیلمها
واقعا خوشبختند!

********

ریشه ام را میخواهم
ریشه ام را به من پس بده

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر