۱۳۹۰ خرداد ۳۰, دوشنبه

Tilcara

تیلکارا دلنشین‌ترین بخش سفر من در آرژانتین بود. یک شهر کوچک و آرام با آدمهای صمیمی و دوست داشتنی. در مسیر رفتن به جنوب هم یکبار اینجا توقف کوتاهی داشتم و عاشق آرامشش شده بودم. اینبار چون از سالتا دیر حرکت کرده بودم و می‌دانستم به موقع به مرز بولیوی نخواهم رسید، در تیلکارا از اتوبوس پیاده شدم. در هاستل، جمع کوچک پنج نفره که در فضای آزاد نشسته بودند و گپ می‌زدند مرا دعوت کردند تا با آنها باشم. دو دختر از بوئنوس آیرس، جوانی از بارسلونای اسپانیا، و دو جوان بومی از منطقه شمال آرژانتین. داستان این جمع این بود که دو جوان بومی نوازنده‌ی گیتار هستند و در یکی از پینیا*های شهر کار می‌کنند. جوان اسپانیایی قبلا در ماه دسامبر به این شهر آمده بود و آنقدر عاشق این مکان شده بود که ماه فوریه دوباره به تیلکارا برگشت و تا الان در هاستل مشغول به کار است. دو دختر آرژانتینی هم آمدند که یک شب بمانند ولی تا بحال سه شب شده و دلشان نمی‌خواهد از اینجا بروند. جمع بسیار دوست‌داشتنی‌ای بود که بعد با گیتار زدن دو جوان نازنین بومی بهترین شب اقامت من در آرژانتین را رقم زد. مردم محلی از بین دروازه‌ی هاستل سرک می‌کشیدند تا ببینند این صدای موسیقی از کجا می‌آید. آهنگهای زیبا، شاد، آرام، آهنگهایی که برای اولین‌بار می‌شنیدم، آهنگهایی که می‌شناختم...
ساعت یازده، آریل و لوییس، باید به پینیا می‌رفتند برای نواختن گیتار. ما هم رفتیم تا بی‌نصیب نمانیم. شراب و گپ و رقص، چیزی که ماهها از آن دور بودم و برای آرام شدن استرسم به آن نیاز داشتم. از آنجا رفتیم به یک پینیای دیگر که تقریبا همه مردم شهر آنجا بودند. آنجا چند نفر از کسانی که در سفر قبلی با آنها آشنا شده بودم دیدم. شب بسیار خاطره‌انگیزی بود که به چاکاررا** و کوئکا** گذشت. وقتی از پینیا بیرون آمدیم خورشید داشت سر می‌زد.

* پینیا کلاب رقص و موسیقی بومی ‌ست، در بولیوی و آرژانتین به این نام خوانده می‌شود.
** رقصهای محلی آرژانتین و شیلی

۱ نظر: