۱۳۹۵ بهمن ۴, دوشنبه

نکاتی چند درباره‌ی ایمنی. لطفا بخوانید.

سوای ایراداتی که می‌شود به سیستم و علت حادثه‌ی پلاسکو و بحث‌های پیرامونش گرفت، یک بخش هم مربوط می‌شود به آمادگی ما برای مقابله با خطرات: اینکه ما شهروندان بدانیم که چگونه امنیت خودمان را بیشتر کنیم، تا حوادث کمتر شوند و دیگران قربانی بی‌تفاوتی ما نباشند. خیلی فهرست وار نکات ایمنی که در چند سال زندگی خارج از ایران با آنها برخورد می‌کردم را اینجا می‌نویسم. ببینیم هر کدام از ما می‌توانیم چه قدمی در تحقق آنها برداریم.

۱- در آمریکا درب ورود و خروج مکانهای عمومی، بخصوص مکانهای عمومی پر رفت و آمد مثل بانک، بیمارستان و ساختمانهای اداری و آموزشی باید به سمت بیرون باز شوند، یا اگر درب کشویی هستند باید طوری باشند که در هنگام حوادث بشود درب را با فشار به سمت بیرون باز کرد. در خیلی از مکانها در تهران از اینکه درب یک مکان عمومی به سمت داخل باز می‌شود تعجب کرده‌ام. از امروز یادم می‌ماند که وقتی با چنین وضعیتی مواجه شدم به بالاترین مسئول آن ساختمان یادآوی کنم که باید کاری درباره‌ی آن انجام داد. 

۲- هیچ چیز به اندازه‌ی جان خودمان و سایر اشخاص اهمیت ندارد. این را پلیس شیکاگو همیشه به ما متذکر می‌شد. می‌گفت اگر شخصی برای دزدیدن اموالتان به شما حمله کرد، آنرا تسلیم کنید. بخصوص این مسئله درباره‌ی مشاغل وجود داشت و در دوره‌های تمرینی برای کارکنان جدید بانک، به آنها متذکر می‌شدند که در مقابل دزدان مسلح مقاومت نکنند و پول را در اختیار آنها قرار بدهند. پلیس در طول سال چندین بار در ایستگاههای مترو، روزنامه‌های مجانی و برنامه‌های رادیو به مردم متذکر می‌شد که اموال و اسناد تجدید پذیرند، برای حفظ آنها جان خود و اطرافیان خود را به خطر نیندازند. (البته اینجا یک تبصره هم داریم که آنجا شیکاگو است، با جمعیت بسیار کمتر از شهری مثل تهران و مشکلات شهری‌اش نیز کاملا متفاوت از این کلانشهر بزرگ است. آنجا ما معضلی مانند دزد که به خانه بزند نداشتیم، نیروهای پلیس بسیار پر شمار و حاضر در صحنه بودند و هر چند دقیقه گشت پلیس از خیابانها رد می‌شد و جریمه‌ها و حکم زندان بسیار سنگین بود).

۳- در هر ساختمان، چه اداری یا تجاری، حتی در آپارتمان محل زندگی من در شیکاگو، نقشه‌ای از مسیرهای فرار و محل قرار گرفتن فلکه‌ی گاز، آب و کنتور برق قرار داشت، همچنین محل قرار گرفتن کپسول آتشنشانی و چکش نجات در آن علامتگذاری شده بود. اکثرا این نقشه روی درب آپارتمان نصب بود تا حتی اگر مثلا مهمانی در خانه باشد و حادثه‌ای پیش بیاید بتواند راه فرار را تشخیص دهد. آیا ما سریعترین راه فرار از ساختمان را می‌شناسیم؟ آیا محل قرار گرفتن فلکه‌ی آب و شیر اصلی گاز را می‌دانیم؟ یا این مسئولیت را نادیده محول کرده‌ایم به همسایه‌ها که برایمان انجام دهند؟

۴- در آمریکا راههای خروج از خانه و اتاقهای محل کار باید خالی از هر شی و دکور اضافه باشند. در داخل آپارتمان باید اطمینان حاصل کرد که شخص می‌تواند بدون برخورد با مبل و میز و صندلی و کمد، خودش را به درب برساند و به بیرون فرار کند. قرار دادن اشیاء بزرگ در راهروها و بخصوص مسدود کردن خروجی‌های اضطراری با جریمه‌های سنگین مواجه است و اشیاء بلافاصله از آنجا منتقل می‌شوند. همه‌ی ساختمانهای عمومی باید درب خروج اضطراری داشته باشند که به خوبی علامتگذاری شده باشد.

۵- در ساختمانهای بزرگ، اعم از مسکونی و غیر مسکونی، آژیر با صدای بسیار بلند و نور شدید وجود داشت که کسی از علامت خطر جا نماند. در بسیاری از مکانها چراغهای اضطراری در راهروها نصب شده تا در هنگام قطع برق یا رخ دادن حادثه، روشن شوند و مسیر فرار را حتی در صورت وجود دود غلیظ به افراد نشان دهند. علامت خروج در تمام راهروها جهت خروج از ساختمان را نشان می‌داد و این علامت باید شبرنگ و در تاریکی قابل تشخیص می‌بود.
علاوه بر این در اکثر ساختمانهای اداری و آموزشی در امریکا سالی یک یا دوبار تمرین مقابله با حوادث انجام می‌شود، یعنی آزیر خطر به صدا درمی‌آید و همه‌ی افراد حاضر در ساختمان موظفند از ساختمان بیرون بروند و ماموران آتشنشانی به همه جای ساختمان سر بکشند تا اطمینان حاصل کنند که همه چیز در امن و امان است. این یک تمرین است که هر ساله انجام می‌شود تا هم مردم و هم مسئولین آمادگی برخورد با حوادث را داشته باشند.

۶- در مکانهایی که مواد اشتعالزا قرار دارند، مثل اتاق بایگانی، کتابخانه یا انبار لباس، حتما سیستم آبپاش اضطراری نصب شده بود تا در صورت بروز آتش سوزی به کار بیفتند و با پاشیدن آب آتش را مهار کنند. حداقل کاری که در این مورد می‌توان انجام داد نصب کپسول آتشنشانی در جایی در دسترس و با علامتگذاری‌های کاملا مشخص است.

۷- در تمامی آسانسورها نوشته‌ای وجود داشت که تذکر می‌داد استفاده از آسانسور در هنگام آتش سوزی قدغن است چراکه می‌تواند باعث رسیدن اکسیژن بیشتر به آتش شود. معمولا در مواقع خطر، اولین کاری که به صورت خودکار یا توسط نگهبان مسئول انجام می‌شود از کار انداختن آسانسور است.

۸- حضور بی‌مورد ما در محل حادثه می‌تواند به خسارت جانی اشخاص و چه بسا جان خود ما منجر شود. سد کردن راه آمبولانس و اتومبیل آتشنشانی در همه جای دنیا جریمه‌های بسیار سنگین دارد و حتی می‌تواند به زندانی شدن فرد خاطی بیانجامد. از صحنه‌ی تصادف یا حتی غش کردن یک شخص باید دور می‌شدیم، مگر اینکه کمکهای اولیه بدانیم و بتوانیم تا رسیدن کمک به شخص کمک کنیم. این دور شدن در ابتدا برای باز کردن راه برای گروههای امدادی و رسیدن هوای تازه به مصدوم بود و در مرحله‌ی بعد برای جلوگیری از تصادفات دیگری که ما را هم در خود درگیر کند. (در حادثه‌ی پلاسکو گفته می‌شد که تا قبل از فرو ریختن برج، ماموران به زور و با التماس مردم را از داخل ساختمان بیرون می‌کردند).

۹- آنچه که خانه‌های مثلا آمریکا یا اروپا را جذاب می‌کند، راحتی و امنیتش است، نه سنگ گرانیت نما و کف راه پله. بارها در ایران بخاطر قناسی خانه‌ها سرم به کابینت برخورد کرده یا از نیم پله‌ای که از اختلاف دو سطح ایجاد شده سکندری خورده‌ام. این را می‌اندازیم گردن بساز و بفروش‌ها. اما با قرار دادن یک کابینت یا کمد زیر آن کابینت قناس می‌توانیم حریم آنرا مشخص کنیم و بی‌هوا به آن برخورد نکنیم یا با علامتگذاری مثلا رنگ کردن لبه‌ی دو سطح امکان زمین خوردن را پایین بیاوریم. اگر خانه مال خودمان است، کمی هزینه کنیم و اندازه‌ی کابینت ها را استاندارد کنیم و فکری برای آن پله‌ی ناقص ببینیم.

۱۰- قرار دادن بوفه‌ی پر از ظرف چینی در اتاق پذیرایی، اگر به دیوار رولپلاک نشده باشد، و اگر ظروف سنگینش در پایین‌ترین طبقه قرار داده نشده باشند، می‌تواند در صورت بروز یک زلزله‌ی خفیف به قیمت جان کسی تمام شود. در یک شهر زلزله خیز مثل تهران نباید اینقدر از دکورهای شیشه‌ای استفاده کرد. به همین دلیل قابل تصور است که ساختمانهای نما شیشه که از نظر مصرف انرژی هم بسیار ناکارآمد هستند می‌توانند چه خطرات بزرگی برای شهر باشند. اصلا چرا باید در شهری که تابستانهای به این داغی دارد نمای ساختمان از شیشه باشد؟ مگر قرار است آدمها را توی این آکواریم ناکارآمد آبپز کنیم؟ قبوض مصرف انرژی مثل برق و گاز در این ساختمانها باید بهانه‌ای برای شهرداری و دفاتر مسئولش باشد که نمای شیشه برای ساختمانها را قدغن کند و برای شهروندان تله‌ی مرگ نسازد.

۱۱- یکی از وحشت انگیزترین چیزهایی که در تهران دیده‌ام آپارتمانهایی‌ست که صاحبخانه در شب و قبل از خواب، گارد آهنی جلوی درب را می‌بندد و قفل می‌کند و در واقع خودش را در داخل آپارتمان خودش زندانی می‌کند. فرض کنید زلزله اتفاق افتاده، شما دارید توی زمین و هوا چرخ می‌خورید که در را پیدا کنید، چطور می‌خواهید آن گارد فلزی ضد دزد را باز کنید؟

یک نکته‌ی جالب توجه: شهر شیکاگو با تجربه‌ی آتش سوزی‌ای که بیش از یکصد سال پیش شهر را با خاک یکسان کرد، راه حل مناسبی برای شهرسازی اندیشده و آن اضافه کردن کوچه‌های پشتی به هر کوچه و خیابان است. این کوچه‌های باریک تنها برای عبور و مرور اتومبیلهای امداد و همچنین اتومبیلهای جمع کردن آشغال به کار می‌رود و به جز سطل آشغال‌های بزرگ، هیچ وسیله‌ی دیگری نباید در آنها قرار بگیرد. پارک کردن اتومبیل در سر یا داخل کوچه جریمه‌های سنگین دارد و جرثقیل پلیس دائم در این کوچه‌ها گشت می‌زند تا اتومبیلهای متوقف شده را از محل خارج کند. جریمه و همچنین دردسر بیرون آوردن اتومبیل از پارکینگ پلیس باعث شده که شهروندان این مسئله را کاملا رعایت کنند و به همین دلیل، اداره‌ی آتشنشانی شهر شیکاگو یکی از موفقترین ادارات کل امریکا برای مهار سریع آتش در یک شهر سه میلیون نفری باشد. البته امکان ایجاد چنین خیابانهای پشتی‌ای برای شهرها امکان پذیر نیست، اما باید نسبت به رعایت حریم فضاهای شهری توجه نشان داد. توقف بر سر تقاطع خیابانها و کوچه‌ها، بند آوردن خروجی ایستگاههای آتشنشانی یا درب خروجی اورژانس بیمارستانها، و مسدود کردن پیاده روها می‌تواند به قیمت جان دیگران تمام شود. شاید باید اصل را بر ترک خودخواهی و ترویج خیرخواهی بگذاریم تا نکات ایمنی کم‌کم در جامعه جا بیفتند و رعایت شوند.

بخاطر داشته باشیم که هیچ کاری را نمی‌شود یک شبه به انجام رساند، اما می‌شود از همین حالا شروع کرد تا روزی به نتیجه برسد.

۲ نظر: