باروهای بخش سوم (حاکم نشین) از سمت غرب (خیابان لطفعلیخان زند) مهر ماه ۱۳۹۲ |
ارگ بم وجود دارد. نه آن ویرانهی حک شده در ذهن مردم است و نه آن تصویر کامل بدون نقص قبل از زلزله. چیزیست ما بین این دو تصویر. در میان بناهای تخریب شده تک و توک بناهایی هستند که دوباره ساخته شدهاند (مسجد پیامبر) و یا در حال مرمت هستند (بازار و خانهی سیستانی). برخی برج و باروها مرمت شدهاند، دردیوارهی آنها پنجرههایی برای نشان دادن بافت قدیمیتر ساخته شدهاند. بخشهایی از باروها ساخته نخواهند شد. این به علت رونمایی شدن از بافت باستانی بر اثر زلزله است، که اگرچه در نظر گردشگران زشت و ویرانه جلوه میکند، ولی از نظر باستانشناسها بسیار اهمیت دارد و قدمت ارگ را به دورهی هخامنشیان و قبل از آن میرساند. اما بخشی که انتظار بینندهها را به هیچ وجه برآورده نمیکند، ویرانههای بخش حاکمنشین هستند. این بخش که در پس دیوار سوم قلعه قرار دارد، در منطقهی مرتفعی که روی صخره قرار گرفته و عنصر اصلی منظرهی ارگ بم پیش از زلزله محسوب میشد. بخش اصلی حاکمنشین به دلیل سست بودن زمین و امکان فروریختن ایمنی لازم برای ورود گردشگرها را ندارد و بر روی بازدیدکنندگان بسته است. مرمت این بخش چند سالی به طول خواهد انجامید و شاید هرگز به روی گردشگرها باز نشود.
یکی از مهمترین مسائلی که در بحث میراث در ایران با آن مشکل داریم تعریف stakeholder است. این عبارت توسط دکتر فرزین فردانش به دستاندرکاران ترجمه شده در حالی که من معتقدم متولی معنی لغوی بهتری خواهد بود. stakeholder به کسانی گفته میشود که صاحبان یک میراث هستند و در مقابل آن مسئولیت دارند. به عنوان مثال وقتی دربارهی منظر فرهنگی بم صحبت میکنیم متولیان این میراث جهانی شامل دولت مرکزی، منطقهای و محلی و همچنین کمیتهی میراث جهانی یونسکو میشود. قسمت دیگر این متولیان را مردم ساکن منطقه تشکیل میدهند. علاوه بر این، گردشگرهایی که به دیدن این مکان میآیند نیز جزو متولیان محسوب میشوند. بنابراین تمام این گروهها در حفظ این میراث مسئول هستند و در عین حال باید به خواستههای آنها توجه بشود. در این بین، مهمترین مسئله ایجاد ارتباط بین این گروههای مختلف است. بنابراین نه تنها باید خواستهها و قوانین وضع شده توسط سازمان میراث، شهرداری، فرمانداری، سازمان آب، جهاد کشاورزی، سازمان محیط زیست، یونسکو، ایکوموس و غیره اجرا شوند، باید به خواستهها و نیازهای مردم محلی توجه نمود، و حفظ یک مکان را به رفاه مردمش ترجیح نداد. مثلا بعد از زلزلهی بم، یونسکو توصیه کرد که ساختمانهای بم به همان روش سنتی و شکل خانههای خشتی، اما از طریق اصولی ساخته شوند، اما با توجه به طولانی بودن پروسهی ساخت بناهای خشتی، و اثر روانی تلفات زلزله در مناطق بافت خشتی، انجام چنین کاری غیر ممکن به نظر میرسد، بنابراین مسئولین در چنین مواقعی باید در تماس مستقیم با مردم باشند و از خواستههای آنها باخبر شوند و راه حل مناسبی برای این مسئله پیدا کنند. همچنین باید به امکانات برای گردشگران نیز توجه نمود. بر طبق گفتههای مسئول دفتر میراث جهانی در بم، مسئولیت ارتباط بین این بخشها به عهدهی کارگروهی ست که بخش ارتباط مردمی آن از طریق شورای شهر بم تامین میشود، اما اینکه آیا این کارگروه در ایجاد ارتباط موفق بوده یا نه جای بررسی دارد. البته تصور نکنید که این قبیل مشکلات مشکل تنها در این ایران وجود دارد. مسئلهی ایجاد ارتباط درست بین متولیان میراث جهانی چالش بزرگ کمیته و یونسکوست، و در واقع تا سال ۲۰۰۰ میلادی آنقدرها به آن توجه نمیشد.
دربارهی منظر فرهنگی بم ( که بسیار گستردهتر از ارگ قدیم بم است، و شامل نخلستانها، قناتها و فرهنگ منطقه میشود) مطالب مفصلتری خواهم نوشت، در حال حاضر تاکیدم روی احیاء بخش گردشگری بم خواهد بود، و البته دربارهی ثبت جهانی و برنامهی مدیریت بحران منطقه توضیحات خواهم داد. اما بخشی که خودم در نظر دارم روی آن تمرکز کنم میراث ناملموس منطقهی بم است و امیدوارم در این مدت که در ایران هستم بتوانم کاری از پیش ببرم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر