۱۳۸۹ آبان ۲۲, شنبه

بوگوتا، فرهنگ و هنر

یکی از چیزهایی که من رو عاشق بوگوتا کرده اهمیت به فرهنگ و هنره. جاهای دیگه‌ی کلمبیا رو نمی‌دونم اما مطمئنم بوگوتا مرکز فرهنگ و هنر کشوره. سالنهای متعدد تئاتر، فستیوالهای مختلف، موزه‌ها و گالریهای متعدد...
تو هفته‌ی اول اقامتم به موزه‌ی فرناندو بوترو رفتم و برای اولین‌بار با نقاشیهای عالی‌ش آشنا شدم. کلکسیون بوترو که به شهر تقدیم شده یه سری از با ارزشترین نقاشیهای دنیا رو در بر داره که سه تابلو از پابلو پیکاسو جزوشون هستند.
بانک جمهوریت خیلی از برنامه‌ها و موزه‌ها رو پشتیبانی می‌کنه. وبسایت بانک بخشی به اسم فرهنگ داره که میشه خلاصه‌ی فعالیتها و برنامه‌ها رو توش پیدا کرد.
هفته‌ی پیش به دیدن یه برنامه مجانی رقص مدرن در مرکز Gilberto Alzate Avendano رفتیم که خیلی زیبا بود و البته از همه اقشار برای تماشا اومده بودند. این محلی که برای تماشا رفتیم، هر روز صبح و عصر برنامه مجانی داره. صبحها تئاتر و خیمه شب‌بازی برای بچه‌ها و عصرها برنامه‌های تئاتر یا رقص تجربی که فکر می‌کنم توسط دانشجوها اجرا می‌شن.
هفته‌ی پیش همچنین به دانشگاه ملی رفتیم که من یک دل نه صد دل عاشقش شدم. شعارنویسی‌ها، جمع‌های دوستانه از دانشجویانی که از اقشار مختلف بودند، و نمایشگاه دانشگاه هنر از عواملی بود که برم و تحقیق کنم ببینم آیا میتونم اینجا دانشگاه برم یا نه. یعنی تا این حد عاشق این فضا شدم. برنامه‌ی دانشگاه هنر کار مفصل یکی از دانشجوهای فوق بود که کارهای عکاسی، فیلم و مدیای عالی ای داشت و دو ساعت توی سالن بودن براش کافی نبود. البته اضافه کنم که دانشگاههای متعدد بوگوتا (صد و دوازده تا) هر کدوم حال و هوای خودشون رو دارن و اکثرا از قشر خیلی جوون و پولدار شهر هستند اما همچین محیطی تو دانشگاه ملی احساس نمی‌شد.
امروز یه پسر جوون شعرهاش رو که روی کارتهای کوچیک پرینت کرده بود به مردم توی خیابون می‌داد که اگر خوششون اومد بهش یه پولی بدن. جریان اصلا شبیه گدایی نبود. منظور کاملا این بود که من می‌خوام با شعرم لحظه‌ای از زندگی شما رو شاد کنم. آیا قبولش می‌کنین یا نه؟
بازم امروز بود که دیدم محل دستفروشها پر شده از بساط کتابفروشها، از هرکتابی که بخواین توش پیدا می‌شد، ن و دست دوم. ولی بعضی‌ فروشنده‌ها در انتخاب کتابها فوق‌العاده با سلیقه بودند. امروز خیلی جلوی خودم رو گرفتم تا کتابهای ژوزه ساراماگو و خولیو کورتاسار رو نخرم. هفته‌ی پیش تو یکشنبه بازار کتابی خریدم که هنوز شروعش نکردم.
کتابخونه‌ی ملی هر هفته برنامه‌ی کنسرت داره. خود کتابخونه مثل یه نمایشگاه نقاشی و مجسمه‌سازی می‌مونه.
امروز نسخه‌ای از ماهنامه مجانی شهر زنده (Ciudad Viva) به دستم رسید که اکثر برنامه‌های فرهنگی و هنری ماه توش آورده شده. علاوه بر اون روزنامه‌ی صبح El Tiempo هر جمعه برنامه هفتگی رو منتشر می‌کنه و اگر اینها کافی نبودند، یه مجله هست به اسم Plan B. هر برنامه‌ای که دنبالش هستید رو میتونید تو این نشریات پیدا کنید.
برای اینها و برای خیلی چیزهای دیگه‌ست که من عاشق بوگوتا هستم. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر