۱۳۹۱ بهمن ۱۷, سه‌شنبه

خاطراتی که دنیا را دور می‌زنند



اگرچه بهترین آهنگش نیست ولی یکمرتبه پرت شدم به خاطرات خوب روزهای شمال آرژانتین... چتو، لوییس، جردی، پابلو، ماریانا، دونوازی گیتار، رقص تا صبح...

 بارها پرسیدند چرا باید بروی؟ بارها از خودم پرسیدم چرا باید می‌رفتم؟

آخ که به آرژانتین هم باید برگشت...

بعد نوشت: ظاهرا پخش موسیقی این پست در گوگل ریدر فعال نیست. از دست دادید :)

۶ نظر:

  1. :|
    برای حسرت نگفتم.
    باید طور دیگه‌ای تعریف می‌کردم.
    از نوشتنش بدم اومد.
    :|

    پاسخحذف
  2. نه بابا چرا بدت بیاد؟ خیلی خوبه
    من آرژانتینو خیلی دوست دارم
    تو بنویس از اونجا من لذت می برم :)

    پاسخحذف
  3. چقدر زیبا بود...
    مرسی مرسی
    لطف می کنی اگه اسم ترانه رو بنویسی تا بتونم متنش رو بگیرم.

    پاسخحذف
  4. فرشته جان. آهنگ مال خود آریل دوستمه، فکر نمی‌کنم متنش روی اینترنت باشه.
    تا اونجا که بتونم می‌نویسمش
    Desde que estoy sin tu amor
    soy como un barco en el mar
    que no tiene rumbo fijo sin tus besos
    Desde que emprendiste tu
    de este viaje que sin regresos
    no podido aprender estar sin ti
    Por que sin ti estoy dando vueltas
    sin ti estoy dando vueltas
    y soy como una oja en el viento
    Por que sin ti estoy dando vueltas
    sin ti estoy dando vueltas
    me pierde entre la gente sin tu amor
    Desde que me faltas tu
    todo me parece cris
    no tengo las carisias de tu mano
    Desde que te fuiste tu a donde nadie lo sabe
    Yo estoy solo aqui pensando en tu regreso
    Por que sin ti estoy dando vueltas
    sin ti estoy dando vueltas
    soy como una oja en el viento
    Por que sin ti estoy dando vueltas
    sin ti estoy dando vueltas
    me pierde entre la gente sin tu amor
    نمی‌دونم چقدرش رو اشتباه نوشتم :)

    پاسخحذف
  5. ترجمه‌ش
    از وقتی که بدون عشق توام
    مثل یک کشتی توی دریا هستم
    که بدون بوسه‌هایت جهت درست را پیدا نمی‌کند
    از وقتی که تصمیم گرفتی
    به این سفر بدون برگشت
    من نتوانستم بدون تو بودن را بیاموزم
    چون بدون تو دور خودم می‌چرخم
    دور خودم می‌چرخم
    و مثل یک برگ توی باد هستم
    چون بدون تو دور خودم می‌چرخم
    بدون تو دور خودم می‌چرخم
    بدون عشق تو در بین مردم گم می‌شوم

    از وقتی دلم برایت تنگ می‌شود
    همه چیز برایم مثل فاجعه‌ست
    مهربانی دستهای تو را ندارم
    از وقتی رفتی
    به جایی که کسی نمی‌داند کجا
    من اینجا تنها به بازگشت تو فکر می‌کنم
    (و دوباره دور خودش چرخیدن و اینها :))

    پاسخحذف