۱۳۹۱ بهمن ۲۷, جمعه

کمی هم سفر توریستی

Český Krumlov
چسکی کروملوف شهر دلنشینی‌ست که بخش مرکزی و تاریخی آن در لیست میراث جهانی یونسکو ثبت شده. دیوارهای بلند قلعه‌ای روی صخره‌ها که ارتفاع بالایی داشت مرا به این فکر می‌انداخت که ورود به این شهر در زمان جنگ چه کار مشکلی بوده. از این بخش که وارد می‌شویم شهر قدیمی و رنگارنگ و زیبایی، به همراه یک کلیسا و یک کاخ قدیمی به چشم می‌خورند که محیط زیبا و البته توریست پسندی را بوجود آورده‌اند.

با وجود سرمای شدید هوا در این منطقه گشتیم و در در حالی که انگشت پاهایمان منجمد شده بود به کافه‌ای پناه بردیم تا در محیط دلنشین آن استراحت کنیم و گرم شویم.

کافه در ساختمان قدیمی تئاتر قرار داشت، که دو نکته‌ی قابل توجه داشت. اول وجود اتاق مخصوص سیگاری‌ها در طبقه‌ی پایین که بروند، روزنامه‌شان را بخوانند و سیگارشان را بکشند و دوم نمایشگاه عکسهای قدیمی از شهر. عکسها متعلق به دهه‌ی بیست و سی میلادی بودند و تماشای نحوه‌ی زندگی و لباس پوشیدن مردم در آن زمان بسیار جالب بود.

تابلوی راهنمای شهر چسکه بودیوویتسه

از آنجا که مکانهای توریستی کمترین جذابیت را برایم دارند، از این منطقه خارج شدیم و به چسکه بودیوویسته برگشتیم. شب به واین بار رفتیم تا از موسیقی زنده که با پیانو اجرا می‌شد لذت ببریم و با تعجب متوجه شدم که صاحب آن یکبار دیگر قصد کلاه گذاشتن بر سر ما را داشت و این مسئله هم من و هم لیدیا را عصبانی کرد.
روز بعد در کافه‌ای در میدان اصلی شهر هم کیک عسل سفارش دادیم که شیرینی مخصوص چکی‌هاست، و وقتی دختر کافه‌چی شیرینی را آورد، لیدیا تقاضا کرد که شیرینی را عوض کند چون به نظر دستخورده می‌رسید و برایم توضیح داد که وقتی از کیفیت چیزی ناراضی هستی، کاملا طبیعی‌ست که به فرد مسئول بگویی برود و یکی دیگر برایت بیاورد و این مسئله در جمهوری چک کاملا عادی‌ست و خجالت یا تردید ندارد. شیرینی مزبور بسیار خوشمزه بود و با قهوه‌ی عالی تکمیل شد. نکته‌ی جالب اینکه خامه‌ای که روی شیرینی می‌گذاشتند شیرین نبود اما بسیار خوش طعم بود.
عکس از اینجا
یکی از تجربیات دلنشین حضور در خانه‌ی لیدیا، چشیدن تمام مرباها و خوراکی‌های خانگی دستپخت مادرش بود. مربای کدو تنبل با نان ذرت یا مربای توت فرنگی روی کیک، آنقدر لذیذ و دلچسب بودند که هیچ متوجه نشده بودم در آن دو سه روز غذای درست و حسابی نخورده‌ام. مادر لیدیا از کابینت یک شیشه مربا درآورد و به من داد. گفت این را با خودت ببر. مربای زرشک! مربای ترش مزه و دهان آب انداز خوشرنگ را گرفتم و تشکر کردم. لیدیا و مادرش برایم نحوه‌ی تهیه‌ی نوشیدنی الکلی تخم‌مرغی و میلت صبحانه را توضیح دادند و مشروب الکلی سی‌و هفت گیاه را که از اسلواکی آورده بودند امتحان کردیم. وقتی شهرشان را ترک می‌کردم با دست و قلب پر به سمت پراگ حرکت کردم. 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر