۱۳۹۶ فروردین ۱۹, شنبه

یک قاشق کتاب

انگار هنوز می‌توانم آهنگ تنفسش را احساس کنم، هنوز آه‌هایش را بشنوم... گویی هنوز می‌توانم رنج احتضارش را احساس کنم.
اما واقعیت ندارد.من اینجایم، به پشت دراز کشیده‌ام، به آن روزها فکر می‌کنم تا تنهایی ترا فراموش کنم. چون تنها مدت کوتاهی این‌جا درازکش نخواهم بود. و من روی تخت مادرم نیستم. توی جعبه‌ای سیاهم. مانند تابوتهایی که مرده‌ها را خاک می‌کنند. چون من مرده‌ام...
پدرو پارامو
خوان رولفو
ترجمه احمد گلشیری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر