۱۳۹۵ شهریور ۲۷, شنبه

و سکوت کرد.

آدمیزاد است. یک موقع‌هایی کم می‌آورد. حق دارد یک موقع‌هایی کم بیاورد. اصلا کاش از اول انقدر متکی به خودش نبود که حالا نداند باید چه کار کند. کاش یکی بود که دستش را می‌گرفت، می‌کشیدش توی بغلش، می‌گفت من کمکت می‌کنم. 
خودش نخواست لابد، خودش نخواست که این یکی‌ها دور و برش باشند. می‌خواست برای این یکی‌ها باشد، وقتی به او نیاز دارند، اما خودش را، مشکلش را، غمش را بار آنها نکند. برای همین خیلی وقتها کم آورد و به کسی نگفت. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر