۱۳۹۵ تیر ۱۰, پنجشنبه

هنوز خيلى مانده...

يكمرتبه دلم پاييز خواست. برگهاى زرد و قرمز كه با باران پاييزى خيس شده اند. غروبهايى كه هر روز سريعتر از راه مى رسند. شهرى كه بعد از باران دارد نفس مى كشد. 
طعم قهوه هم در پاييز دلچسب تر است. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر