۱۳۹۳ تیر ۲۰, جمعه

آخر هفته ی خود را چگونه خواهید گذراند

دو روز مانده تا پایان حضور اجباری در کلاسهای بی خاصیت، اگرچه مدتهاست رفتن به آنها را از برنامه‌ی روزانه‌ام خارج کرده‌ام، اما حضورشان هنوز ذهنم را آزار می‌دهد. در فکرم که بعد از این دو روز چه می‌کنم؟ فکر می‌کنم اول پریز اینترنت را بکشم و مدتی نفس بکشم. این چند ماه بخاطر هماهنگی‌های کلاسی صفحه‌ی فیس بوک باید مدام باز می‌بود. باعث حواس‌پرتی بیشترم می‌شد. بعد از وقت گذراندن در اینترنت، دستهایم مثل مبتلایان به پارکینسون می‌لرزند و ذهنم درد می‌گیرد. می‌بینم که دیگر نمی‌توانم با متمرکز بودن همه چیز در یکجا زندگی کنم. برایم ثابت شده که باید دفتر کارم را از اتاق خوابم جدا کنم. باید میز کارم را از میز ناهار خوری جدا کنم. باید لپتاپ را یک جا ثابت بگذارم و دیگر توی تخت نبرم. باید دستگاه دیگری برای پخش موسیقی دست و پا کنم تا بخاطر گوش دادن به موسیقی، مجبور نباشم لپتاپ را باز کنم. خانه‌ام باید آشپزخانه‌ی بزرگ پر نور و جدا از فضای پذیرایی و اتاقها داشته باشد و البته منظره‌ای از کوه. کوه نداشتن هیچ خوب نیست. آدم احساس می‌کند توی حوادث زمانه گم شده. 
بعد از این دو روز باید به چشم‌پزشکی بروم. در این چند ماه، نمره‌ی عینکم چنان عوض شده که نه با عینک قدیمی راحتم و نه بدون عینک. بدنم دارد التماس می‌کند ورزش کنم. طعم هیچ غذا و خوراکی برایم مطلوب نیست. اما در عوض بیشتر از قبل با موسیقی اخت شده‌ام. کاش می‌توانستم نواختن تار یاد بگیرم. یا سه‌تار. این را هم می‌گذارم در کیسه‌ی چیزهایی که وقتشان گذشت.
پیر شدن چقدر عجیب است. 

۲ نظر:

  1. سلام. جدا کردن فضای کاری و سايبری از فضای شخصی و واقعی ايده خيلی خوبيه. خودم هم بايد جدی بگيرمش.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. در مورد من که جواب می‌ده چون آدم بی انضباطی هستم.

      حذف