۱۳۹۷ شهریور ۱۳, سه‌شنبه

عکسهای پرو، بخش آخر. دره‌ی مقدس و ماچوپیچو

اول بگم که یه مقدار توضیحات راجع به ماچوپیچو در این پست داده بودم که خودش باز لینک داره به پستهایی که دوباره اعلام کردم. بعد هم خودم مشکوکم که حرفایی که قبلا می‌زدم چرت بوده یا نه. فکر کنم هر جا که خیلی با اطمینان اظهار نظر کردم می‌تونین فکر کنین که احیاناً خیلی هم درست نبوده. گیج کننده شد؟ تازه می‌فهمین اوضاع خودم چه جوره این روزها. دیگه هیچ حرفی رو نمی‌تونم با اطمینان بزنم، خاطره و خیال توی ذهنم قاطی شده‌ن. بریم عکس ببینیم!

این عکسه رو قبلا دیدین. ازش خوشم میومد باز گذاشتم

همچنین این عکس
 دره‌ی مقدس Valle Sagrado، دره‌ی اوروبامبا یا ویلکا کیچوا به سرزمینی گفته می‌شه که بخش‌های مهمی از آبادی‌های دوران اینکا رو در خودش جا داده. اینکاها بین ۱۰۰۰ تا ۱۴۰۰ میلادی در این سرزمین حاکم بودند و بناهای حیرت‌انگیز زیادی رو توی منطقه ساختند، از قلعه‌های نظامی گرفته تا معابدی که با دقت خارق‌العاده ساخته می‌شد تا هیچ نقص نداشته باشه. مدل پازل کردن سنگها و ساختن بناها از زمان پیش از اینکا هم وجود داشته، ولی می‌شه گفت اینکاها بودند که با سخت‌گیری زیاد این مهارت رو به کمال رسوندن و امروزه بقایای این بناها میلیونها توریست رو راهی آمریکای جنوبی می‌کنه. 
پیساک یه منطقه‌ی مهمی توی دره‌ی مقدسه. اهمیتش هم بیشتر بخاطر زمینهای کشاورزی
طبقاتی‌شه که خیلی با نظم و ترتیب روی شیب کوهها ساخته می‌شدن. 

از این ساختمونها به عنوان انبار محصولات کشاورزی استفاده می‌کردند که البته نگهبان داشت

اگر گفتید این سوراخها در کوه چیستند؟
قبلا گفته بودم که جسد مردم عادی رو توی غارها می‌گذاشتن ،
یاد برجهای خاموشی زرتشتیان می‌ندازه من رو
باز هم عبور از شکاف صعب‌العبور کوهها


نمای دیگری از طبقات کشاورزی

یکی از چهار بخش بقایای اینکا پیساک

عکس تکراریه ولی دوست دارم ظرافت به کار برده شده در این معبد رو ببینین. قلعه‌های نظامی‌شون
 هم به دقت این ساختمونها هستن
در حال گذر در دره‌ی مقدس به سمت اویانتای‌تامبو می‌ریم

اویانتای‌تامبو شهریه که بخاطر ساختار اینکا که با معماری اسپانیایی تلفیق شده معروفه. این شهر
البته یکی از پایگاههای مقاومت پادشاه اینکا در برابر اسپانیایی‌ها هم بود


اینجا هم مزارع طبقاتی و ساختمونهای انبار غله هنوز استفاده می‌شن

کمی جزییات بیشتر از زمین‌های طبقاتی، البته با مقیاس من

دورنمای اویانتای‌تامبو

و بقایای ساختمونی که توی شهر هستن. پشتش سبک معماری اسپانیایی کاملا مشخصه

آیا سر اینکا رو توی صخره پیدا کردین؟

اگر نه، این نقاشی کمک می‌کنه

حیرت انگیز نیست؟ که اینطوری بالای صخره رو تبدیل به زمین کشاورزی کنین؟
 
این تنها بخشی از یک لوحه‌ی عظیم حکاکی شده‌ست که به شش لوحه
 معروفه. متاسفانه توی عکس جزییاتش مشخص نیست



اینجا هم پازلهای بی‌نقص سنگی

و دورنمای کوه وقتی تصمیم گرفتیم شب در اویانتای‌تامبو بمونیم
ماچو پیچو رو هم ببینیم و بریم
با قطار به آئواس‌کالیِنتِس رفتیم و لحظه‌ی پیاده شدن از قطار خیلی حس هیجان عجیبی داشت

از آئواس کالینتس پیاده راه افتادیم به سمت بالا، مسیری که هر چی بالا می‌رفتیم انگار تموم نمی‌شد
 برای بالا رفتن و پایین اومدن مینی‌بوس هم بود که هفت دلار می‌گرفتن، دوست دارم بدونم الان چقدر می‌گیرن شرکتهای طمّاع
بالای کوه که رسیدیم تازه این صحنه رو دیدیم و هیجانی که قابل توصیف نبود

می‌خواستیم به همه جا سرک بکشیم ولی امکانپذیر نبود

معبد خورشید با سنگ بزرگ سفیدی که توی بغلش گرفته. داستانهایی از انژی داشتن سنگ سفید می‌گفتن 
این عکس رو دوست دارم


خسته و تشنه و گشنه، داشتیم وا می‌رفتیم. خوراکی و نوشیدنی توی سایت ممنوع بود

با چه حوصله‌ای سنگها رو انقدر صاف می‌کردن؟ با چه مهارتی؟ 

چشمه‌ها، چشمه‌ها، از مهمتریین ارکان ماچوپیچو

باز هم چشمه‌ها







تابلو زده بدن که روی این پل نرین. هنوز فکر می‌کنم اگه می‌رفتم چی می‌شد؟ می‌ریخت؟
عکس ناقصه، ارتفاع رو خوب نشون ندادم


اون پله‌های سنگی‌ش رو ببینین آخه


با این امکانات تا این بالا اومدیم


خداحافظی با ماچوپیچو در هوای بارانی عصر

اما، جاهای خیلی خوب سفر پرو هنوز مونده...

از کوزکو، پایتخت اینکاها قبلا اینجا و اینجا توضیح دادم. برین اون مطالب رو هم ببینین. الان یه سری عکس اضافه‌تر از اون پستهای قدیمی می‌گذارم. عکسها مال سال ۲۰۰۹ هستند و نمی‌دونم علت اینکه سایز عکسها اینقدر کوچیکه بخاطر تنظیمات ذخیره‌ی کامپیوترم بوده یا تنظیمات دوربین. به هر حال عذرخواهی می‌کنم برای کیفیت پایین. 

ساعت شش صبح رسیده بودیم به کوزکو و شهر در خواب زمستانی بود

حال و هوای شهر

تزیینات چوبی ساختمونها به اندازه‌ی جنوب پرو زیاد نبود اما همین هم جلب توجه می‌کرد

هاستل ما بود. یه درصد فکر کنین اسمش یادم میاد

 کلیسای جامع کوزکو
اینجا یکی از بزرگترین ارگهای کلیسا وجود داشت، و تزیینات طلا داخل کلیسای جامع از هر کلیسای دیگه‌ای که دیدم بیشتر بود.
حال و هوای شهر کوزکو و پلاسا د آرماس
عکس فکر می‌کنم مال آیرین باشه
فکر می‌کنم یکی از درهای کلیسا بود. یادم نیست


دیوارهای شهر کوزکو، مثل دیوارهای شهرها و روستاهای دیگه‌ی منطقه، به شکل پازل از سنگهای
 غیر همسان ساخته شده. چیزی که نهایت دقت و کمال اون رو در کُری‌کانچا و نهایت عظمت اون
 رو در ساکسای‌وامان دیدیم

ورودی کُری‌کانچای شگفت انگیز
 در مورد کُری‌کانچا تو مطلبی که قبلا نوشته بودم توضیح دادم. 

ولی حال خوبش قابل توصیف نیست

دورنمای شهر از بالای ساکسای‌وامان

ساکسای‌وامان در واقع یه قلعه- معبده، ابعادش حیرت‌انگیزه. اینکه چطور این
 سنگهای عظیم رو اینجا آوردن و همچین چیزی ساختن هم حیرت‌انگیزه
 
دورنمای شهر کوزکو از اینجا خیلی خوبه
 
پازل عظیم سنگها در ساکسای‌وامان

برای رسیدن به خیلی جاها باید از شکاف بین کوهها عبور می‌کردیم، این مکانیزم دفاعی‌شون بوده،
هم رسیدن به مقصد رو مشکل می‌کرده و هم پنهان کردنش آسون بوده

همون شکافها

این تاقچه که توی سنگ کنده شده باید محل قرار دادن ابزار مراسم آیینی باشه

قبلا هم گفته بودم، این قسمت برای اجرای مراسم آیینی و مومیایی کردن جسد بزرگان اینکا استفاده می‌شد 

یه چیزی که خیلی توی این منطقه می‌بینین، گدایی مردم بومیه. اغلب به صورت مدل شدن توی عکس و گرفتن چند سکه

منتظر کسانی که بیان باهاشون عکاسی کنن.
این موضوع مدل عکس شدن، و همچنین گدایی در یه منطقه با این معروفیت و تعداد توریست، یه چیزی رو نشون می‌ده، اون اینکه از پولی که وارد این منطقه می‌شه مردم بومی سهم خیلی کمی دارن. هتل‌ها، کمپانی‌های تور، حتی وسایل نقلیه اغلب توسط مردمی غیر از مردم بومی منطقه به اینجا وارد شده و طبعا کسانی که براشون کار می‌کنن سهمی در سود کلان این شرکتها و هتلها ندارن. راستش من در پرو بین هیچ دو گروهی همدلی ندیدم. این رو از این بابت می‌گم که سه بار به این کشور سفر کردم، و دیدم که هر شهری برای خودش ادعا می‌کنه مهمترین شهر کشوره و برای اینکه خودش رو بالا ببره سعی می‌کنه بقیه رو بزنه زمین. همین رویه رو مردم هم تا حدودی دارن. راه دور چرا بریم، تو ایران خودمون هم این مسئله هست، که حتی وقتی تاکید شده مردم محلی در یه بیزنس غیر محلی که به منطقه اومده مشغول بشن، این محلی بودن در واقع منظور مردم اون استانه، نه مردم اون منطقه و بخش خاص. برای همین می‌بینیم که سیستانی‌ها و بلوچستانی‌ها با هم اختلاف دارن و مثلا کارخونه‌ای که در بلوچستان راه اندازی شده، کارگرهاش از زابل میان و در نتیجه مردم بومی اون منطقه هیچ سهمی از کارخونه‌ای که داره آب و هوا و امکاناتشون رو می‌گیره ندارن. الان اگه متوجه عرایض من نشدین لطف کنین برین درباره‌ی مفهوم توسعه‌ی پایدار مطالعه کنین. قربونتون. 

خب یه مطلب دیگه با عکسهای دره‌ی مقدس و ماچوپیچو می‌گذارم و دست از سر پرو برمی‌دارم :)