۱۳۹۷ شهریور ۸, پنجشنبه

آرِکیپا، پرو

فکر می‌کردم از آرِکیپا نوشته‌م و عکس گذاشته‌م. حافظه نیست که! فکر می‌کنم این سری هم با فیس‌بوق دود شد رفت.
خب از آرِکیپا بگم که شهر خیلی دلنشینی در جنوب پروئه. سه بار به این شهر رفتم. یه موزه‌ی دانشگاهی هست توی این شهر به اسم Museo Santuarios Andinos می‌شه ترجمه کرد موزه‌ی بست‌نشینی منطقه‌ی آند. قاعدتا خیلی مذهبی، ولی چیزی که مهم بود اولین مومیایی یخی منطقه بود که اینجا نگهداری می‌شد. موزه با کارت دانشجویی معمولی مجانی بود، ولی داستان مال ۹ سال پیشه. عکاسی هم در موزه ممنوع بود بنابراین من به جز خوانیتا هیچ یادم نمیاد چه چیزهای دیگه‌ای توی موزه بود.
خوانیتا رو قبلا اینجا معرفی کرده بودم. شاهزاده‌ی اینکا که برای فروکش کردن خشم خدایان آتشفشانها، به سر قله‌ی آمپاتو برده و قربانی شد. وقتی پیداش کردن، بدنش تو یه پارچه‌ی گلدوزی شده‌ی رنگ روشن پیچیده شده بود، مجسمه‌های کوچیکی از طلا، نقره و صدف توی لباسش بود، یک کلاه پر از طوطی قرمز به سرش بود و یه شال آلپاکا که با گیره‌ی نقره محکم شده بود هم تنش کرده بودند. اینها بهترین درجه‌ی پوشاک در پایتخت اینکاها، شهر کوزکو محسوب می‌شد و بخاطر همین باستانشناسها عقیده دارند که او یک شاهزاده از خانواده‌های اینکا در کوزکو بوده. 
بعد از پیدا شدن خوانیتا، باستانشناسها به قله‌های آتشفشانی دیگه هم سر زدن و جسد بچه‌های کوچکتری رو پیدا کردن. خیلی از اونها به صورت جفت (یه پسر و یه دختر) دفن شدند. خوانیتا با ضربه‌ی شدیدی به سرش کشته شده بود و خیلی‌های دیگه با الکل بیهوش شده و بعد دفن شده بودند. همین موضوع می‌تونه شروع چه داستانهای عجیبی توی ذهن خیال‌انگیز ما باشه. اگر به این منطقه از آند می‌رین یه جستجو کنین ببینین نزدیکترین موزه که یکی از این مومیایی‌های یخی رو داره کجاست. 

به جز این آرکیپا برای ما اولین جای استراحت بود. ما که شیش روز هفته برای استادخانوم کار می‌کردیم و به جاش به ما بیسکویت و غذای آب‌پز می‌داد، می‌تونستیم به آرکیپا بریم و از تماشای یه شهر زنده و نوشیدن قهوه‌ی خوب و خوردن غذای دلچسب لذت ببریم. بعد از اتمام دوره‌ی باستانشناسی من و همسفرم آیرین یکبار دیگه به آرکیپا رفتیم و دو سال بعدش هم من یکبار دیگه سر از آرکیپا درآوردم. بریم عکس ببینیم. 

پلاسا د آرماس، میدان مرکزی شهر آرکیپا

پلاسا د آرماس، میدان مرکزی شهر آرکیپا

پلاسا د آرماس، میدان مرکزی شهر آرکیپا

آخه همه‌شون جمع شده بودن اینجا!!

اکثر فروشنده‌های آرکیپا هم خانمها بودن

ایستگاههای ویتامین‌سرا به سبک پرو

عطاری 

اونا که داره آویزون می‌کنه

سر در بومی‌شده‌ی بانکها و ساختمونها

این رو تو جاده گرفته بودم، مه صبحگاهی تو بیابونی‌ترین منطقه‌ی پرو

داخل یکی از کلیساهای شهر آرکیپا

و اتاقی دیگه
 راستش سر زدن به کلیساهای پرو، بولیوی، و هر کشور بدبخت دیگه‌ای که مهرابها و تزیینات طلا دارن من رو به کلی از حضور مسیحیت در امریکای لاتین بیزار کرد. احساس کردم اینا حتی از ما هم بیشتر سرشون کلاه رفته. یا ما بیشتر از اینها سرمون کلاه رفته؟ قضاوتش با تک‌تک خودمون. 
 این هم تو سفر سوم، برای مراسم رستاخیز مسیح مسابقه‌ی ساختن فرش‌های رنگی











هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر