از کوزکو، پایتخت اینکاها قبلا اینجا و اینجا توضیح دادم. برین اون مطالب رو هم ببینین. الان یه سری عکس اضافهتر از اون پستهای قدیمی میگذارم. عکسها مال سال ۲۰۰۹ هستند و نمیدونم علت اینکه سایز عکسها اینقدر کوچیکه بخاطر تنظیمات ذخیرهی کامپیوترم بوده یا تنظیمات دوربین. به هر حال عذرخواهی میکنم برای کیفیت پایین.
ساعت شش صبح رسیده بودیم به کوزکو و شهر در خواب زمستانی بود |
حال و هوای شهر |
تزیینات چوبی ساختمونها به اندازهی جنوب پرو زیاد نبود اما همین هم جلب توجه میکرد |
هاستل ما بود. یه درصد فکر کنین اسمش یادم میاد |
کلیسای جامع کوزکو |
اینجا یکی از بزرگترین ارگهای کلیسا وجود داشت، و تزیینات طلا داخل کلیسای جامع از هر کلیسای دیگهای که دیدم بیشتر بود.
حال و هوای شهر کوزکو و پلاسا د آرماس عکس فکر میکنم مال آیرین باشه |
فکر میکنم یکی از درهای کلیسا بود. یادم نیست |
دیوارهای شهر کوزکو، مثل دیوارهای شهرها و روستاهای دیگهی منطقه، به شکل پازل از سنگهای غیر همسان ساخته شده. چیزی که نهایت دقت و کمال اون رو در کُریکانچا و نهایت عظمت اون رو در ساکسایوامان دیدیم |
ورودی کُریکانچای شگفت انگیز |
در مورد کُریکانچا تو مطلبی که قبلا نوشته بودم توضیح دادم.
ولی حال خوبش قابل توصیف نیست |
دورنمای شهر از بالای ساکسایوامان |
ساکسایوامان در واقع یه قلعه- معبده، ابعادش حیرتانگیزه. اینکه چطور این سنگهای عظیم رو اینجا آوردن و همچین چیزی ساختن هم حیرتانگیزه |
دورنمای شهر کوزکو از اینجا خیلی خوبه |
پازل عظیم سنگها در ساکسایوامان |
برای رسیدن به خیلی جاها باید از شکاف بین کوهها عبور میکردیم، این مکانیزم دفاعیشون بوده، هم رسیدن به مقصد رو مشکل میکرده و هم پنهان کردنش آسون بوده |
همون شکافها |
این تاقچه که توی سنگ کنده شده باید محل قرار دادن ابزار مراسم آیینی باشه |
قبلا هم گفته بودم، این قسمت برای اجرای مراسم آیینی و مومیایی کردن جسد بزرگان اینکا استفاده میشد |
یه چیزی که خیلی توی این منطقه میبینین، گدایی مردم بومیه. اغلب به صورت مدل شدن توی عکس و گرفتن چند سکه |
منتظر کسانی که بیان باهاشون عکاسی کنن. |
این موضوع مدل عکس شدن، و همچنین گدایی در یه منطقه با این معروفیت و تعداد توریست، یه چیزی رو نشون میده، اون اینکه از پولی که وارد این منطقه میشه مردم بومی سهم خیلی کمی دارن. هتلها، کمپانیهای تور، حتی وسایل نقلیه اغلب توسط مردمی غیر از مردم بومی منطقه به اینجا وارد شده و طبعا کسانی که براشون کار میکنن سهمی در سود کلان این شرکتها و هتلها ندارن. راستش من در پرو بین هیچ دو گروهی همدلی ندیدم. این رو از این بابت میگم که سه بار به این کشور سفر کردم، و دیدم که هر شهری برای خودش ادعا میکنه مهمترین شهر کشوره و برای اینکه خودش رو بالا ببره سعی میکنه بقیه رو بزنه زمین. همین رویه رو مردم هم تا حدودی دارن. راه دور چرا بریم، تو ایران خودمون هم این مسئله هست، که حتی وقتی تاکید شده مردم محلی در یه بیزنس غیر محلی که به منطقه اومده مشغول بشن، این محلی بودن در واقع منظور مردم اون استانه، نه مردم اون منطقه و بخش خاص. برای همین میبینیم که سیستانیها و بلوچستانیها با هم اختلاف دارن و مثلا کارخونهای که در بلوچستان راه اندازی شده، کارگرهاش از زابل میان و در نتیجه مردم بومی اون منطقه هیچ سهمی از کارخونهای که داره آب و هوا و امکاناتشون رو میگیره ندارن. الان اگه متوجه عرایض من نشدین لطف کنین برین دربارهی مفهوم توسعهی پایدار مطالعه کنین. قربونتون.
خب یه مطلب دیگه با عکسهای درهی مقدس و ماچوپیچو میگذارم و دست از سر پرو برمیدارم :)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر