خب این کشور سوئد یک چیزهایی دارد که ما امریکا دیدهها را هم متعجب میکند. مثلا اگر موقع ورود به یک فروشگاه جلوی در بایستیم به حرف، سوئدیها میآیند پشت سرمان صف میکشند فکر میکنند الان نمیتوانند وارد بشوند. یا اینکه کسی دوچرخهاش را قفل و زنجیر نمیکند. من چند تا عکس گرفته ام توی فیس بوک بگذارم و از این رفقای امریکایی بپرسم اشکال این عکسها کجاست. در شیکاگو و سن فرنسیسکو دوچرخهی چهار قفله را هم صبح میآیی دم در میبینی بردهاند، یا زین و چرخ عقب و جلو را بردهاند و بدنهی دوچرخه را برایت گذاشتهاند بروی بالای سرش عزاداری کنی. این خوابگاه دانشجویی که ئهسرین در آن زندگی میکند هم چیز جالبیست. همهی چراغها به استثناء اتاق خوابشان چشم الکترونیکی دارد و توی راهرو و آشپزخانه که راه بروی جلوی پایت روشن میشوند، البته اگر هم خیلی بیسر و صدا نشسته باشی غذایت را بخوری یا تلوزیون تماشا کنی کلا نادیدهات میگیرند و خاموش میشوند و باید از جایت بلند شوی و رقصی چنین میانهی میدان راه بیاندازی تا دوباره روشن شوند. مطلب بعدی این است که ساعت شش بعد از ظهر شهر تعطیل میشود و همه میروند خانهشان. در این شهر کوچکی که ما هستیم حتی کافه و رستورانها هم تعطیل میکنند و من نمیفهمم توی این روشنایی روز تا ساعت ده و غروب آفتاب چه کار میکنند. این شهر کوچک البته چیزهای تحسینآمیزی هم دارد. مثلا اینکه سیستم مرکزی آب گرم و سرد دارد و به جای اینکه هر خانه برای خودش آبگرمکن داشته باشد، همه از این سیستم مرکزی لوله کشی آب گرم و آب سرد شدهاند. یک معمای دیگر هم این است که چطور هیچ چیز توی این مملکت گرد و خاک نمیگیرد. ماشینها، دوچرخهها، شیشهی پنجرهها، همه تمیز و براقند. شاید علتش این باران بهارهای باشد که دارد هر روز ما را غافلگیر میکند. کلا آب و هوا اشتباه مهندسی شده، مثلا قرار است الان تابستان باشد اما دائم ابری و بارانیست، و تابحال که حسرت یک بلوز آستین کوتاه را به دلمان گذاشته. ئهسرین هم میگوید من که به تو گفتم داری میآیی قطب!
یک کشفی هم که کردهام این است که سوئدیها آنقدر مقرراتی و منظم هستند که وقتی بینظمی اتفاق بیفتد نمیدانند چطور عکسالعمل نشان بدهند. انگار ذهنشان فقط یک جور برنامه ریزی شده و اگر خارج از برنامه مسألهای پیش بیاید هنگ میکنند. فرض بگیرید که بروید یک جایی کنار خیابان و دور از چهار راه یا خط عابر پیاده منتظر بایستید که وقتی خلوت شد عبور کنید. شما به عنوان یک غیر سوئدی ابدا حدس هم نمیزنید که رانندهها را در چه خطر بزرگی قرار دادهاید چون مغز رانندهها تنظیم نشده که بدانند با دیدن یکنفر عابر در کنار خیابان چه عکسالعملی انجام دهند. کافیست نفر جلو تردید کند و نفر پشت سر اطمینان داشته باشد که چون کار شما غیر قانونیست، پس حق تقدم دارد و باید عبور کند. نکنید عزیزان من! قانونشکنی نکنید. سوئدیها جنبهاش را ندارند.
یک نکتهی جالب هم ابزار آلات سنگین و صنعتیست که جزو صنایع پیشرفتهی دنیا هستند و امروز یک ماشین چمنزنی خودکار دیدیم که یه اندازهی یک کامیون اسباب بازی بود و خودش عقب و جلو میرفت و از سنگ و آسفالت فاصله میگرفت و چمنها را کوتاه میکرد، یک خانه هم قد خودش داشت که وقتی کارش تمام شد به داخل آن برود و برای زمان برنامهریزی شدهی بعدی شارژ بشود. در یک فروشگاه ابزار صنعتی هم بود که میشد ماشینآلات و مدلهای اسباببازیشان را در کنار هم دید که به نظر من فروش این دو در کنار هم جالب بود.
جالب بود .
پاسخحذفنگارشت مثل من میمونه وقتی خودم میرن نوشته های خودم رو میخونم میبینیم یکم ادبی قاطی داره یکم خودمونی . البته ببخشید ها