واقعیت غریبیست، اینکه تفکر و فلسفهی باستانی چین چقدر با تصویری که ما امروز از آن میشناسیم تفاوت دارد. در حال مطالعه روی منظر فرهنگی و به طور خاص باغهای چینی هستم. باغهایی که نمایشگر هماهنگی کامل بین بشر و طبیعت هستند، نمونهی کوچکی از دنیا را در خود جای دادهاند، و وقتی واردشان میشوید، برای تماشا نمیروید، بلکه باید اجزایش را یکی پس از دیگری کشف کنید. باغ به عنوان یک بخش اضافه به خانه اضافه نشده، بلکه خانه و باغ باید در هارمونی با همدیگر ساخته شوند. در باغ چینی، درخت وجود دارد، اما مهمترین عنصر نیست. در عوض تاکید اولیه روی سنگ و آب است، سنگها و صخرههایی که اشکال منحصر به فرد دارند و انسان را به یاد شیء یا منظرهی دیگری میاندازند. در کنار سنگها آب نیز از اهمیت بسیاری برخوردار است. آب سمبل فرد داناست، که مقام و مرتبهی خود را جستجو میکند و این کار را با حرکت طبیعی انجام میدهد و نه با عجله و اجبار. آب نشانهی قدرت پنهان شده در نرمش، پاکی و پذیرا بودن است. همان آب صبوری که با روش خودش، از سد سختترین موانع میگذرد. کوهها و صخرهها به معنای استخوانهای بدن هستند، و آب به جای رگهایی که در آن زندگی جاریست. اما خود باغ به روح این فضا تعبیر میشود. بنابراین باغ مکانیست برای پناه آوردن، تا افراد خستگی جسمی و روحی خود را در آن به در کنند، به تفکر بنشینند و واقعیت خود را در آن فضا پیدا کنند. در تفکر چینی، اشیاء دارای پیام و نشانه هستند و انسان باید در هنگام عبور در این باغها، به دنبال این پیام و نشانه بگردد.
|
http://goo.gl/qfRno |
گیاهانی که در باغهای چینی پیدا میشوند، سمبل ایدهای مشخص هستند و به تصادف آنجا کاشته نشدهاند. درختهای این باغ، درخت آلو و درخت کاج هستند. درخت آلو در زمان شکوفه دادنش، به معنای زندگی دوباره، قدرت اراده و زیبایی درونیست. کاج، سمبل طولانی و بدون تغییر زندگی کردن است. بامبوها که یکراست به سمت آسمان سر بلند میکنند نمایشگر عدالت و نیکوکاری هستند. گلهایی نظیر ارکیده، سمبل سادگی و اصالت، گل داوودی به معنای مقاومت در برابر سختیها و گل نیلوفر آبی سمبل پاکی روح و روان هستند. حضور هیچکدام از این گیاهان اتفاقی نیست، اما در عین حال نمیشود مطمئن بود که دست انسان آنها را کاشته، چون انسان نباید در پی کنترل طبیعت باشد، بلکه باید در کنار طبیعت به اصلاح خودش مشغول شود. آنها تنها وظیفه دارند فضایی از طبیعت را به شکل کوچکتر بازسازی کنند و بعد در این جزء، کل را بیابند. جالب اینکه طراحان باغها در دوران گذشته، همزمان نقاش، خطاط، دانشپژوه یا شاعر بودند.
|
http://goo.gl/NiJPMy |
|
http://goo.gl/KyfHpL |
شاید عبارت فنگ شویی (Feng Shui) بشناسید، هنر ترسیم و تحت تاثیر قراردادن انرژیهای موجود در یک فضا. در فنگ شویی باغها، باید به یین و ینگ (Yin&Yang) و پنج عنصر اصلی (خاک، فلز، چوب، آتش و آب) توجه داشت. همچنین توازن بین مناطق پست و مرتفع، حضور بستری از آب مانند رودخانه، دریاچه و یا برکه، و در کل نحوهی چیده شدن عناصر اهمیت خاصی دارد. دیوارهایی برای حفظ انرژیهای مثبت ساخته میشوند که حالت طبیعی و غیر خشن دارند، مثلا قسمت بالایی دیوار حالت کنگره شکل و مارپیچی دارد و مسیرهای پیچ و خم دار، بازدید کننده را به حرکت به جلو و کشف بیشتر ترغیب میکند. در واقع چون بیننده باید مناطق مختلف باغ را مرحله به مرحله کشف کند، و در هر قدم به یافتههای جدیدی دست پیدا کند، وارد فضاهای روحی متفاوت میشود، در مناطق مشخص شده توقف و تفکر میکند و سپس به راه خود در مسیر مارپیچ ادامه میدهد. به جز ساختمانی که در باغ ساخته شده، هیچ چیز دیگری قواعد هندسی از جمله خطوط راست و تقارن را رعایت نمیکند.
|
http://howardchoy.wordpress.com |
همچنین در این باغها، همیشه از نوعی معماری استفاده میشود که فضای خاصی را در قاب قرار بدهد و بازدیدکننده را به قدم گذاشتن درون قاب و ورود به سمت دیگر دعوت کند. در تصویر بالا در گوشهی پایین سمت چپ یکی از این ورودیهای دایرهشکل را میبینید. همینطور چند تصویر پایین نمونههایی از قاب کردن منظره را به زیبایی نشان میدهند.
|
http://goo.gl/jIXb3L |
|
http://writingthroughthefog.com |
|
http://goo.gl/fy0jk |
نامها، نقل قولها، تمثیلها، تصاویر و اشعار با دقت و وسواس بسیار انتخاب شده و بر سر در ساختمانها و روی دیوارها نصب میشود. اجزاء ساختمان شکل لایه لایه دارند و مفهومی از پویایی را القا میکنند. اما از همه زیباتر، هماهنگی باغ با چشمانداز اطراف آن است، اگر در نزدیکی محل باغ، درخت، مزرعه، رودخانه، معبد یا مکان خاص دیگری وجود داشته باشد، طراح سعی میکند اجزاء داخل باغ را به نحوی چیدمان کند که بیننده، از بلندی داخل ساختمان، این هماهنگی را با تمام وجود درک کند. در این توازن، حتی به نحوهی قرار گرفتن ماه، نور خورشید و نوع ابرهای منطقه توجه خاصی میشود. این حد دقت و توجه به هماهنگی در واقع مقصدش هارمونی بین «جزء و کل» و بین «تجسم و واقعیت» است.
|
http://en.academic.ru |
|
http://en.academic.ru |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر