توضیح: این مطلب رو با توجه به مطالب درسی این چند هفتهی دانشگاهمون مینویسم، هنوز به منابع ایرانی مراجعه نکردم و نمیدونم چه راه و روشی در ایران برنامهریزی شده یا در پیش گرفته شده.
وقتی یک مکان رو به عنوان جاذبهی گردشگری معرفی میکنیم، معمولا به نکات جذاب منطقه توجه داریم و اینکه هر چه بیشتر این منطقه رو به دیگران بشناسونیم. در واقع میخوایم اونها رو به این سفر ترغیب کنیم و اینکه از این سفر راضی باشن. مثلا یه جنگل دست نخورده، یه دهکدهی زیبا و تاریخی که هنوز فرهنگ قدیمی خودش رو حفظ کرده، یه ساحل زیبا و آرام، یه سفر دریایی (مثل کروزها که این روزها تو کشورهای غربی جزو پرطرفدارترین انواع سفر هستن). اما هر منطقه مشکلات خودش رو داره. مثلا ابیانه رو مثال بزنیم که در فاصلهی مطلوبی از ابرشهر تهران قرار داره و تو ایام عید خیلی بیشتر از ظرفیتش مسافر میره توش. جمعیت گردشگرها و نبود امکانات، مشکلات محیطی مثل صدمه به ابنیهی تاریخی یا به محیط زیست منطقه از شکستن شاخهی درخت گرفته تا له کردن چمن، آلودگی هوا و آلودگی صوتی بخاطر تردد اتومبیلها، نبود راهنما و امکاناتی که گردشگرها رو با تاریخ و فرهنگ محل آشنا کنه و غیره. مسائل دیگهای هم وجود دارند که مسئولین گردشگری پایدار باید به اونها توجه کنند، مثلا اینکه چه مقدار درآمد شامل حال اهالی میشه. به این شکل که مشخص بشه هتلها و تورها از جمعیت محلی استفاده میکنند یا همهی مدیران، کارکنان و دستاندرکاران از جای دیگه میان و از درآمدش چیزی به اهالی نمیرسه، صنایع دستی و سوغاتی که به گردشگرها فروخته میشه مال اهالی اون منطقهست یا از جای دیگهای وارد شده، آیا واسطهای در کاره یا درآمد مستقیما به اهالی میرسه. در قسمت اجتماعی هم خیلی مسائل وجود دارند، از جمله اختلافات فرهنگی و این موضوع که مهمان به فرهنگ میزبان احترام نگذاره (مثلا عکاسی و فیلمبرداری همگانی از مراسم مذهبی)، یا یک سرمایهگذار خارج از اون اجتماع، بخشهایی از منطقه رو به ساختن هتل و تفریحگاهها اختصاص بده که برای اهالی منطقه اهمیت داره (مثلا در کشاورزی اختلال ایجاد کنه یا منبع آب منطقه رو تهدید کنه) و همچنین میشه از اختلاف طبقاتی بین مهمان و میزبان اسم برد که میزبان رو نسبت به موندن در محل زندگیش دلسرد میکنه و غیره. مسائل جنبیای هم با گردشگری پیش میان، مثلا خانوادهای بچههای خودش رو به بیگاری یا گدایی بفرسته چون گردشگرها احساس ترحم بیشتری نسبت به بچهها دارن، یا اینکه بخشهایی از فرهنگ و مراسم منطقهی میزبان بخاطر خوشآمد گردشگرها (که منبع درآمد اون منطقه هستند) عوض بشه.
خب. مشکلات همهجا هستن. قرار هم نیست که توریسم پایدار همه چیز رو از چنگ آژانسهای گردشگری و هتلدارها در بیاره و تحویل مردم منطقه بده. پیش میاد که اهالی منطقه امکانات گسترش گردشگری در منطقهی خودشون رو ندارند، یا حتی به نحوهی صحیح ساخت و ساز توجه ندارن و در عرض چندماه کل منطقه تبدیل به مجموعه هتل و رستوران میشه. مسئولیت گردشگری پایدار ایجاد توازن بین این عوامل مختلفه، و اینکه دستاندرکاران چم و خم راه رو یاد بگیرن، به قول معروف، ماهیگیری یاد بگیرن به جای اینکه هر روز ماهی بهشون تحویل داده بشه.
گردشگری پایدار در کشورهای غربی خیلی روی آموزش تاکید داره، ولی منظور تنها روشهای آموزشی متداول مثل مدرسه و دانشگاه و موسسات نیست. این روشها البته میتونن خیلی کمک کنن، اما نکتهای که اهمیت داره اینه که منابع این نکات آموزشی از کجا میان. خیلی مهمه که از اهالی منطقه برای جمعآوری اطلاعات استفاده بشه، مثلا ریشسفیدهای محل که بهترین روش تقسیمبندی و استفاده از آب رو تو مناطق کویری میدونن، یا ساختمونسازهایی که از مشکلات فاضلاب بخاطر ارتفاع و نوع زمین و شیب و غیره اطلاع دارن و غیره. خیلی مهمه که مشخص بشه ارزشهای یک منطقه برای اهالیش چی هستن و چه روشهایی رو باید برای حفظ اون ارزشها بهکار برد. اینکه اگر حضور گردشگرها به منطقهای صدمه میزنه، راههایی برای جلوگیری از ورود گردشگر بیشتر از یه حد نصاب تعیین شده وجود داشته باشه، چون صدمات گردشگری میتونن جبرانناپذیر یا غیر قابل برگشت باشند.
اما ما به عنوان گردشگر چه کاری میتونیم انجام بدیم؟ به نظر من هر کدوم از ما که داریم به امید تجربه کردن یه جای خوب میریم، باید در قبال اون منطقه، مردمش، فرهنگش و محیط زیستش احساس مسئولیت کنیم. مسلما توجه به محیط زیست، نریختن آشغال، نابود نکردن بافت گیاهی و صدمه نزدن به بناهای تاریخی اولین چیزهایی هستن که ذهنمون میرسن. بله، اما اینها لازمهی رفتار درست در هر جامعه و مکانی هستند. ولی قدمهای بعدی برمیگردند به اینکه ما کمی تحقیق انجام بدیم و آگاهانه به سفر بریم. ما باید خودمون رو عادت بدیم که نسبت به فرهنگ و ارزشهای منطقه حساس باشیم و دربارهشون یاد بگیریم. از محصولات محلی استفاده کنیم و به رستورانهای محلی بریم، از هتلهای کوچیکتر با مدیریت محلی استفاده کنیم، به جای اینکه به کمپانیهای زنجیرهای بزرگ کمک کنیم. یا اگر از هتلهای زنجیرهای استفاده میکنیم تحقیق کنیم ببینیم اون هتل در بین لیست هتلهای پایا قرار داره یا نه، به این معنی که تا چه حد به اثرگذاری کمتر روی محیط زیست پایبند هستن (در خارج از ایران خیلی از هتلها دارند وارد این برنامهی گردشگری پایدار میشن تا دربارهی سازگاریشون با محیط زیست تبلیغات کنند)، اصلا بفهمیم ساختمونی که ساخته شده چه وجههای توی منطقه داره، آیا اهالی از وجود اون ساختمون راضی هستند یا اینکه ناراحتند چون فلان ملک قدیمی و دارای ارزش تاریخی تخریب شده تا این ساختمون بالا بیاد.
همزمان یه نکتهی منفی تو کشورهای دیگه داره پیش اومده، و اونهم این که گردشگری پایدار داره به عنوان یک ابزار تبلیغاتی تمام توجهش رو معطوف به قشر مرفه گردشگری میکنه. از این عنوان داره مثل یه مارک و برند استفاده میشه، به همون روشی که استارباکس و مکدانلد رو جهانی کرد. اما واقعیت اینه که این برند بیانگر واقعیت نیست. هتلهای سنتی کشور ما، از نظر پایایی خیلی بهتر از هتلهای تازهساز در سواحل دوبی هستن، حتی اگر دوبی بیشترین تبلیغ رو در زمینهی گردشگری پایدار انجام بده (دوبی اینجا مثال فرضیه، هنوز روی تعهد هتلدارا روی گردشگری پایدار در اونجا مطالعه نکردم). باید توجه کرد که بحث گردشگری پایدار بحث خیلی جدیدیه و نباید با دیدن چند مارک تبلیغاتی که دارن به تاخت جلو میرن ناامید شد.
این چیزهایی که میگم شاید به ظاهر خیلی با توریسم در ایران فاصله داشته باشن ولی مسئله اینه که کشور ما با توجه به اینکه هنوز توریست زیادی نداره میتونه روی این قضیه برنامه ریزی کنه و فراموش نکنیم که این همهش به عهدهی دولت نیست. این مسئولیت به گردن همهی ماست. از اون سرمایهگذار که در فکر خریدن زمینه گرفته تا آژانسهای مسافرتی و گروههای راهنمای تور، تا من و شمای مسافر که مستقل سفر میکنیم، همهی ما باید سهم خودمون رو در این بین پیدا کنیم و در انجامش کوشا باشیم.
پایداری یا پایایی (sustainability) بحث داغ این روزها در جوامع پیشرفتهست. خیلی خیلی خلاصه بگم که پایداری یعنی طراحی روشی که در اون بین اجتماع، اقتصاد و محیط توازن برقرار میشه. حالا این یعنی چی؟ یعنی که مثلا اگر میخواید یک کارخونه تاسیس کنید، هم باید به عوارض زیست محیطیش توجه کنید، هم به درآمدزاییش و هم اینکه روی وضعیت اجتماعی منطقه چه تاثیری خواهد داشت. وقتی راجع به گردشگری حرف میزنیم این سه عامل نمود بیشتری دارن. حالا توضیح میدم.
وقتی یک مکان رو به عنوان جاذبهی گردشگری معرفی میکنیم، معمولا به نکات جذاب منطقه توجه داریم و اینکه هر چه بیشتر این منطقه رو به دیگران بشناسونیم. در واقع میخوایم اونها رو به این سفر ترغیب کنیم و اینکه از این سفر راضی باشن. مثلا یه جنگل دست نخورده، یه دهکدهی زیبا و تاریخی که هنوز فرهنگ قدیمی خودش رو حفظ کرده، یه ساحل زیبا و آرام، یه سفر دریایی (مثل کروزها که این روزها تو کشورهای غربی جزو پرطرفدارترین انواع سفر هستن). اما هر منطقه مشکلات خودش رو داره. مثلا ابیانه رو مثال بزنیم که در فاصلهی مطلوبی از ابرشهر تهران قرار داره و تو ایام عید خیلی بیشتر از ظرفیتش مسافر میره توش. جمعیت گردشگرها و نبود امکانات، مشکلات محیطی مثل صدمه به ابنیهی تاریخی یا به محیط زیست منطقه از شکستن شاخهی درخت گرفته تا له کردن چمن، آلودگی هوا و آلودگی صوتی بخاطر تردد اتومبیلها، نبود راهنما و امکاناتی که گردشگرها رو با تاریخ و فرهنگ محل آشنا کنه و غیره. مسائل دیگهای هم وجود دارند که مسئولین گردشگری پایدار باید به اونها توجه کنند، مثلا اینکه چه مقدار درآمد شامل حال اهالی میشه. به این شکل که مشخص بشه هتلها و تورها از جمعیت محلی استفاده میکنند یا همهی مدیران، کارکنان و دستاندرکاران از جای دیگه میان و از درآمدش چیزی به اهالی نمیرسه، صنایع دستی و سوغاتی که به گردشگرها فروخته میشه مال اهالی اون منطقهست یا از جای دیگهای وارد شده، آیا واسطهای در کاره یا درآمد مستقیما به اهالی میرسه. در قسمت اجتماعی هم خیلی مسائل وجود دارند، از جمله اختلافات فرهنگی و این موضوع که مهمان به فرهنگ میزبان احترام نگذاره (مثلا عکاسی و فیلمبرداری همگانی از مراسم مذهبی)، یا یک سرمایهگذار خارج از اون اجتماع، بخشهایی از منطقه رو به ساختن هتل و تفریحگاهها اختصاص بده که برای اهالی منطقه اهمیت داره (مثلا در کشاورزی اختلال ایجاد کنه یا منبع آب منطقه رو تهدید کنه) و همچنین میشه از اختلاف طبقاتی بین مهمان و میزبان اسم برد که میزبان رو نسبت به موندن در محل زندگیش دلسرد میکنه و غیره. مسائل جنبیای هم با گردشگری پیش میان، مثلا خانوادهای بچههای خودش رو به بیگاری یا گدایی بفرسته چون گردشگرها احساس ترحم بیشتری نسبت به بچهها دارن، یا اینکه بخشهایی از فرهنگ و مراسم منطقهی میزبان بخاطر خوشآمد گردشگرها (که منبع درآمد اون منطقه هستند) عوض بشه.
خب. مشکلات همهجا هستن. قرار هم نیست که توریسم پایدار همه چیز رو از چنگ آژانسهای گردشگری و هتلدارها در بیاره و تحویل مردم منطقه بده. پیش میاد که اهالی منطقه امکانات گسترش گردشگری در منطقهی خودشون رو ندارند، یا حتی به نحوهی صحیح ساخت و ساز توجه ندارن و در عرض چندماه کل منطقه تبدیل به مجموعه هتل و رستوران میشه. مسئولیت گردشگری پایدار ایجاد توازن بین این عوامل مختلفه، و اینکه دستاندرکاران چم و خم راه رو یاد بگیرن، به قول معروف، ماهیگیری یاد بگیرن به جای اینکه هر روز ماهی بهشون تحویل داده بشه.
گردشگری پایدار در کشورهای غربی خیلی روی آموزش تاکید داره، ولی منظور تنها روشهای آموزشی متداول مثل مدرسه و دانشگاه و موسسات نیست. این روشها البته میتونن خیلی کمک کنن، اما نکتهای که اهمیت داره اینه که منابع این نکات آموزشی از کجا میان. خیلی مهمه که از اهالی منطقه برای جمعآوری اطلاعات استفاده بشه، مثلا ریشسفیدهای محل که بهترین روش تقسیمبندی و استفاده از آب رو تو مناطق کویری میدونن، یا ساختمونسازهایی که از مشکلات فاضلاب بخاطر ارتفاع و نوع زمین و شیب و غیره اطلاع دارن و غیره. خیلی مهمه که مشخص بشه ارزشهای یک منطقه برای اهالیش چی هستن و چه روشهایی رو باید برای حفظ اون ارزشها بهکار برد. اینکه اگر حضور گردشگرها به منطقهای صدمه میزنه، راههایی برای جلوگیری از ورود گردشگر بیشتر از یه حد نصاب تعیین شده وجود داشته باشه، چون صدمات گردشگری میتونن جبرانناپذیر یا غیر قابل برگشت باشند.
اما ما به عنوان گردشگر چه کاری میتونیم انجام بدیم؟ به نظر من هر کدوم از ما که داریم به امید تجربه کردن یه جای خوب میریم، باید در قبال اون منطقه، مردمش، فرهنگش و محیط زیستش احساس مسئولیت کنیم. مسلما توجه به محیط زیست، نریختن آشغال، نابود نکردن بافت گیاهی و صدمه نزدن به بناهای تاریخی اولین چیزهایی هستن که ذهنمون میرسن. بله، اما اینها لازمهی رفتار درست در هر جامعه و مکانی هستند. ولی قدمهای بعدی برمیگردند به اینکه ما کمی تحقیق انجام بدیم و آگاهانه به سفر بریم. ما باید خودمون رو عادت بدیم که نسبت به فرهنگ و ارزشهای منطقه حساس باشیم و دربارهشون یاد بگیریم. از محصولات محلی استفاده کنیم و به رستورانهای محلی بریم، از هتلهای کوچیکتر با مدیریت محلی استفاده کنیم، به جای اینکه به کمپانیهای زنجیرهای بزرگ کمک کنیم. یا اگر از هتلهای زنجیرهای استفاده میکنیم تحقیق کنیم ببینیم اون هتل در بین لیست هتلهای پایا قرار داره یا نه، به این معنی که تا چه حد به اثرگذاری کمتر روی محیط زیست پایبند هستن (در خارج از ایران خیلی از هتلها دارند وارد این برنامهی گردشگری پایدار میشن تا دربارهی سازگاریشون با محیط زیست تبلیغات کنند)، اصلا بفهمیم ساختمونی که ساخته شده چه وجههای توی منطقه داره، آیا اهالی از وجود اون ساختمون راضی هستند یا اینکه ناراحتند چون فلان ملک قدیمی و دارای ارزش تاریخی تخریب شده تا این ساختمون بالا بیاد.
همزمان یه نکتهی منفی تو کشورهای دیگه داره پیش اومده، و اونهم این که گردشگری پایدار داره به عنوان یک ابزار تبلیغاتی تمام توجهش رو معطوف به قشر مرفه گردشگری میکنه. از این عنوان داره مثل یه مارک و برند استفاده میشه، به همون روشی که استارباکس و مکدانلد رو جهانی کرد. اما واقعیت اینه که این برند بیانگر واقعیت نیست. هتلهای سنتی کشور ما، از نظر پایایی خیلی بهتر از هتلهای تازهساز در سواحل دوبی هستن، حتی اگر دوبی بیشترین تبلیغ رو در زمینهی گردشگری پایدار انجام بده (دوبی اینجا مثال فرضیه، هنوز روی تعهد هتلدارا روی گردشگری پایدار در اونجا مطالعه نکردم). باید توجه کرد که بحث گردشگری پایدار بحث خیلی جدیدیه و نباید با دیدن چند مارک تبلیغاتی که دارن به تاخت جلو میرن ناامید شد.
این چیزهایی که میگم شاید به ظاهر خیلی با توریسم در ایران فاصله داشته باشن ولی مسئله اینه که کشور ما با توجه به اینکه هنوز توریست زیادی نداره میتونه روی این قضیه برنامه ریزی کنه و فراموش نکنیم که این همهش به عهدهی دولت نیست. این مسئولیت به گردن همهی ماست. از اون سرمایهگذار که در فکر خریدن زمینه گرفته تا آژانسهای مسافرتی و گروههای راهنمای تور، تا من و شمای مسافر که مستقل سفر میکنیم، همهی ما باید سهم خودمون رو در این بین پیدا کنیم و در انجامش کوشا باشیم.
سلام و درود
پاسخحذفحسب الامر صفحه ای درخصوص کاربری آینده خانه اتحادیه تهیه شد.
https://www.facebook.com/KhanehEtehadieh
خوشحال می شوم نظر شما را بدانم
ارادتمند شهریار
سلام و درود
پاسخحذفحسب الامر صفحه ای درخصوص کاربری آینده خانه اتحادیه تهیه شده است ، خوشحال می شوم نظر شما رادر این خصوص بدانم
https://www.facebook.com/KhanehEtehadieh