تقصیر از من نیست. این منطقهی مرکزی امریکای جنوبی کارش حساب و کتاب ندارد. تا لاپاز آمدهام که نصف روزه به پرو برسم، جادههای مرز (در سمت پرو) همگی بسته شدهاند! میشود با قایق از مرز رد شد، اما از آنطرف بازهم را بسته است. میگویند در مسیر چند معدن بوده که ریزش کرده. نمیدانم چندتا معدن در این چهار جاده ریزش کرده! شاید هم فقط یک معدن در یک نقطه بوده و بولیویاییها بزرگش کردهاند! حالا برای رسیدن به پروازم باید اول بروم شیلی و بعد از شیلی خودم را برسانم به آرهکیپای پرو. بازهم یک سفر بیست و چند ساعته، البته با چاشنی توقف سر مرز و ادارات مهاجرت و عوض کردن پول و دیگر دردسرهایش. بعد از آن به اکوادر میرسم و مدتی آنجا ماندگار میشوم. امیدوارم که بتوانم کاری پیدا کنم و هزینههای سنگین این یکی دو ماه گذشته را جبران کنم.
سلام فرای عزیزم.من تو جزیره ی کیشم و اینجا دسترسی به اینترنت ندارم. الان در یکی از بازارها مشغول نوشتن این نامه هستم.دلم خیلی برای وبلاگت تنگ شده بود.پیامت رو که دیدم فوری انتی ویروس رو از میل باکس خودم دانلود کردم تا برایت پیام بذارم.اینجا نصب بودن آنتی ویروس رو دستگاههای عمومی غیر قانونیه.
پاسخحذففکر کنم این لقمه را دور سرت چرخانده اند یا نه لقمه رو ثابت نگ داشتن و دارند تو رو می چرخونن...آهان این بهتره!
می گم بانو فرا نداشتیم ها!!! ما و این جور چیزا؟ به جان خودمان دلمان برای این وبلاگ و صد البته نویسنده اش هزار جور تنگی میکرد...
پاسخحذفممنون خانومی. آره دیدم که رفتی سفر، امیدوارم خوش بگذره.
پاسخحذف