جمعهها بوگوتا زندهترین شهر دنیاست. از ساعت پنج بعد از ظهر تا نه و نیم شب خیابان هفتم برای عبور و مرور اتومبیلها بستهاست و جمعیت توی خیابان و پیادهرو موج میزند. فروشندههای دورهگرد، نوازندهها و خوانندههای خیابانی، کسانی که مراسم پهلوانی اجرا میکنند، کسانی که شرطبندی میکنند، کسانی که بلال درست میکنند، یا چیپس موز و سیبزمینی، یا ساندویچ سوسیس که به تقلید از زبان انگلیسی به آن سگ داغ (perro caliente) میگویند، کسانی که نوشیدنی میفروشند، از آبمیوهی خنک تا نوشابه گرم تهیه شده از ذرت... و سیل عظیم جمعیت که در حال گردش، خرید یا خوردناند. بعد از این زمان که خیابان هفتم برای عبور و مرور باز میشود، جمعیت سرازیر میشود به طرف مناطق مشخصی که بار یا دیسکوتک معروفی در آن وجود دارد. دیشب به یک جاز بار در همین خیابان بالایی رفتیم. موزیک جاز زنده و محیط صمیمانه، در یک حیاط کوچک با صفا، که چهار میز و تعدادی صندلی در آن قرار داده شده بود(میزی که ما بر سر آن نشستیم در واقع میز چرخ خیاطی بوده و هنوز پدال چرخ خیاطی اش در زیر میز وجود داشت). غذا خوری اصلی در طبقه بالا بود. در حال گوش دادن به موزیک، مردم را تماشا میکردیم که از پلهها بالا میروند. جوانی آمد و از گروه پرسید میتواند گیتار بزند، تا جایی که من تجربه کردهام، کلمبیاییها در گفتن نه اکراه دارند. جوان گیتار را به دست گرفت و انصافا خوب زد. گروه همراهی و بعد تشویقش کردند.
امشب کافهی روبروی هاستل مملو از جمعیت جوانهاییست که آمدهاند آبجویی بنوشند، گپی بزنند، به موزیک زنده گوش بدهند. در خیابانهای اطراف جمعیت جوانها موج میزند. خیابان ما که در روز عادی هم پر از جمعیت است توسط پلیس بسته شده، اما برای قضاوت کردن هنوز خیلی زود است. به زودی پلیس محل را ترک میکند و جوانها سرازیر میشوند توی خیابان و میدان، مینوشند و بلند بلند حرف میزنند.
بوگوتا را دوست دارم. شهری که مشخصات خاص خودش را دارد. شهری که مدرن نیست اما صمیمانه است. شهری که میشود همه چیز در آن پیدا کرد. از بهترین و گرانترین کنسرتهای جهان، تا نوازندهی دوره گردی که عاشقانهترین آهنگها را میخواند. شهری که کامل نیست، اما زنده است.
امشب کافهی روبروی هاستل مملو از جمعیت جوانهاییست که آمدهاند آبجویی بنوشند، گپی بزنند، به موزیک زنده گوش بدهند. در خیابانهای اطراف جمعیت جوانها موج میزند. خیابان ما که در روز عادی هم پر از جمعیت است توسط پلیس بسته شده، اما برای قضاوت کردن هنوز خیلی زود است. به زودی پلیس محل را ترک میکند و جوانها سرازیر میشوند توی خیابان و میدان، مینوشند و بلند بلند حرف میزنند.
بوگوتا را دوست دارم. شهری که مشخصات خاص خودش را دارد. شهری که مدرن نیست اما صمیمانه است. شهری که میشود همه چیز در آن پیدا کرد. از بهترین و گرانترین کنسرتهای جهان، تا نوازندهی دوره گردی که عاشقانهترین آهنگها را میخواند. شهری که کامل نیست، اما زنده است.
Wow, sure it is a good place for tourist ... did you feel that it is also a good place to live? k
پاسخحذف