تنبلی کردم
یکی از کارایی که با خودم میگفتم باید انجام بدم، نوشتن به انگلیسی بود. چیز خاصی هم نمیخواست بنویسم. تنها اتفاقات روزمرهمون، که گاهی عجیبترین اتفاقات دنیا هستن. از حسمون مینوشتم، یه کم ملموس میکردم یه آدم معمولی ساکن ایران رو. البته همیشه فکر میکردم که حتماً یه کسی داره این کارو میکنه. بدون شعار دادن، بدون جانبداری، فقط بنویسه که هر روز چی میگذره بهش، به اطرافیانش. تنبلی کردم و فکر میکنم آیا دیر شده؟ یا این داستان رو هر وقت شروع کنی تازهست؟
نه، دیر نیست. اتفاقا خوندنش میتونه خیلی جالب باشه تو این شرایط ...مخصوصا اگه ار حس و حال خودت و آدمها در این شرایط بگی، که دغدغه های این روزاشون چیه و زندگی چطور پیش میره. عکس هم همراهش باشه که عالیه!
پاسخحذفآره خودمم به این فکر کردم که کم نق بزنم و کاری انجام بدم. شروع کردم ولی میگذارم یه کم پخته بشه بعد اعلان عمومیش میکنم
پاسخحذف:*
اصلا دیر نیست فرشته جان. یادته یکبار رفته بودی یک بسته پست کنی یا اینکه یک کاری تو اداره پست داشتی و می خنددیدی و می گفتی اینجا همیشه داستان هست، هر ساعت ، هر روز و هر زمان و مکان؟
پاسخحذفاز این نوشته هفت هشت ماهی میگذره و الان حتما یکی دو تا دفتر سیاه شده.