شرق امریکا فضای جالبی دارد. در جادههای جنگلی رانندگی میکنید و ناگهان به آبادی میرسید. دوباره توی جنگل گم میشوید و این ماجرا ادامه دارد.
سفر بسیار کوتاهی به ویرجینیا داشتم که نه تفریحی بود و نه کاری. برای دیدار یکی از آدمهای عزیز زندگیم رفتم که روزهای مشکلی را میگذراند. با او و دخترهایش به بیمارستان رفتم و سعی کردم قوت قلب باشم. سعی کردم شادمانشان کنم و برایشان باشم، کاری که این سفر امریکا بخاطر آن انجام شده.
و سعی کردم دربارهی قدرت انسان در رویارویی با مشکلات تجدید نظر کنم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر