۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۰, سه‌شنبه

چشم اینکا


چشم اینکا دریاچه‌ی آبگرم در نیم‌ساعتی پوتوسی است که به همراه جولیا، هم‌هاستلی آلمانی‌ام به آنجا رفتیم. پیرمرد راننده مینی‌بوس که رانندگی‌اش هم هیچ تعریفی نداشت از اینکه دوتا خارجی کنار دستش نشسته‌اند هیجان‌زده بود و می‌خواست در حین رانندگی به ما  روی نقشه نشان بدهد کجا هستیم! اصرارداشت که صخره‌های شیطان باید روی نقشه نوشته شده باشند. صخره‌ها بسیار عظیم و زیبا بودند اما نقشه‌ی ما نشانی از آنها نداشت. پیش از اینکه تصادفی اتفاق بیفتد نقشه را تا کردم و دادم دست جولیا تا بگذارد توی کیفش! پیرمرد ما را روی یک پل پیاده کرد و گفت از فلان قسمت بالا برویم تا به چشم اینکا برسیم. به روشی احمقانه بین بوته‌های تیز بسیار بلند گیر کردیم و حسابی زخمی شدیم! اما بالاخره به آن بالا رسیدیم. دریاچه کاملا دایره شکل جلویمان سبز شد. پیرمردی که مسئولیت نگهبانی منطقه را به عهده داشت گفت به این علت به آن چشم اینکا می‌گویند چون اینکاها از پرو تا اینجا می‌آمدند تا در آب شنا کنند و مراسم مذهبی‌شان را به جا بیاورند. علاوه بر این در شبهایی که آسمان صاف بود و باد هم نمی‌‌وزید می‌توانستند ستاره‌ها را در آب دریاچه رصد کنند.
ما تصمیم گرفتیم از کوه بالا برویم و از آن بالا از دریاچه عکس بگیریم. منظره‌ی بسیار زیبایی بود. بعد از نزدیک یکساعت پایین رفتیم تا از آب دریاچه لذت ببریم. چشمه‌ی آب گرم درست در وسط دریاچه قرار داشت و من البته چون شنا نمی‌دانم به همان گوشه قانع شدم. خصوصا اینکه از آبی که نتوانم کف آن را ببینم وحشت دارم. جولیا اما چندین بار عرض دریاچه را طی کرد و بسیار لذت برد. آب به اندازه‌ای که انتظار داشتم گرم نبود و گاهی با باد سرد منطقه همراه می‌شد. اما هر چه بود سفر یک روزه به تاراپایا و دریاچه‌ی چشم اینکا بسیار لذتبخش بود.
سی‌ام ماه اپریل دو هزار و یازده

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر