میگویند عنصر وجودیام باد است، طالعبینها نمیگویند، آدمهایی که مرا میشناسند میگویند. نمیدانم این خاصیت است یا ضعف، که نمیتوانم برای مدت طولانی یک جا بند شوم. سفر میکنم و از رقص قاصدک در باد مینویسم.
۱۳۹۵ تیر ۱۰, پنجشنبه
هنوز خيلى مانده...
يكمرتبه دلم پاييز خواست. برگهاى زرد و قرمز كه با باران پاييزى خيس شده اند. غروبهايى كه هر روز سريعتر از راه مى رسند. شهرى كه بعد از باران دارد نفس مى كشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر