از محبت دوستاني كه براي عكسها و اطلاعات ديجيتالم ابراز همدردي كردند يا دست ياري دراز كردند صميمانه ممنونم. هارد اكسترنال اصلي كه تمام اطلاعات ديجيتالم از ده سال گذشته روي آن بود زنده شده، حالا مي توانم بعد از دو هفته عصبي بودن و بلاتكليفي يك نفس راحت بكشم . در اين ميان اطلاعات ماه ارديبهشت كه بك آپ نداشت و عكسهاي جزيره ي قشم هم جزوشان بود از بين رفته. يكماه اطلاعات در مقابل ده سال چيزي نيست، اما از بين رفتنش تلنگري شد بر چند موضوع:
اول اينكه حتما بك آپ داشته باشم در دو نسخه. دوم، اينهمه عكس كه در هارد مانده را با يك برنامه ي مدون منتشر كنم، حالا چه روي وبسايت باشد، چه نمايشگاه يا چاپ در مجله. سوم، اينهمه برنامه ي نيمه كاره را به جايي برسانم. حالا كه علت اينهمه نيمه كاره ماندن را مي دانم (ADHD) مي توانم آنرا هدف قرار بدهم و به سويش شليك كنم. در اين مدت كه لپتاپ ندارم و زياد نمي توانم بنويسم، فرصت را غنيمت شمرده ام براي خواندن مقالات علمي و تماشاي ويدئوهاي مختلف درباره ي راههاي مديريت زمان كه اي دي اچ دي ها با آن مشكل دارند. تصميم دارم يك ورزش همراه با تمدد اعصاب را شروع كنم، يوگا، تاي چي يا چيزي ديگر. مشكل اين است كه اين كلاسهاي باكلاس(!) معمولا در بالاي شهر اتفاق مي افتند و من بخاطر نفرتي كه از ترافيك سنگين و مسيرهاي شهري طولاني دارم آمده ام در مركز شهر خانه گرفته ام كه همه چيز دم دستم باشد، و حالا اين كلاسهاي باكلاس از دسترسم خارجند. با خودم فكر ميكنم آيا منطقي ست سه روز در هفته وقت بگذارم و به بالا شهر بروم براي يكساعت يوگا بعد هرچه تمدد اعصاب كرده ام توي ترافيك يا شلوغي مترو هدر برود؟ حالا وقت تلف شدن كه بماند.
اما زندگي با ADHD زندگي بدي نيست. يا شايد بهتر باشد بگويم زندگي با علم به اينكه اين اختلال وجود دارد زندگي بدي نيست. حالا قدري از بار گناه اينكه نمي توانستم سر يك كار با درآمد و وظايف مشخص بمانم كم شده. حالا نمرات پايين تحصيلي و عدم موفقيت در دروس فكري و تحليلي برايم مشخص شده و البته حالا ميفهمم كه چرا با اينكه فكر مي كردم آدم درس نخواني هستم، در حساب ديفرانسيل و انتگرال +A ميشدم. به قول خسرو، تنها مشكل اين است كه ما خيلي دير متوجه شديم اين اختلال را داريم!
خوشحالم... گفتم که درست میشه!
پاسخحذفمرسي 😊👍
حذفاین نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
پاسخحذفممنون 🌻
حذفعالی!
پاسخحذفتبریک می گم خانم ثابتیان گرامی. لطف می کنید کمی از روش گزارش و البته وبلاگ نویسی تان بگویید. مثلاً :
پاسخحذف- آیا در محل وقایع گزارش نویسی می کنید، نت بر می دارید، یا بعد از آن. و یا هنگام تایپ (آنهم زمانی خاص) مطالب را نظم داده و ارائه می کنید؟
- زمان خاصی از شبانه روز را به وبلاگ نویسی اختصاص می دهید؟ خوشحال می شوم از شما بیشتر بیاموزم.
سلام.
حذفببخشید که این پیام شما رو ندیده بودم.
راستش من برنامهی خاصی برای وبلاگنویسی یا حتی سفر ندارم. خیلی کم پیش اومده که در طول سفر نت دقیق بردارم و البته خیلی وقتها پشیمون شدم که چرا این کار رو نکردم.
معمولا وقتی میشینم پای سیستم همهی مطالب به ذهنم میان و مینویسم و گاهی با همون هیجان مطلب رو منتشر میکنم و بعد ایرادهای زیادی توش پیدا میکنم!
بیشتر وقتها به همون ترتیبی که به ذهنم میان مینویسمشون و برنامهریزی مشخصی براشون ندارم. برای مطالب مجلات البته موضوع فرق میکنه و یه اسکلت کلی از مطلبی که میخوام بنویسم آماده میکنم.
الان که دارم سفرنامه رو بازنویسی میکنم مطالب رو بر حسب ترتیب مکانی مینویسم و سعی میکنم خیلی خودم رو گرفتار محدودیت زمانی نکنم. در واقع زمان خیلی کم تو نوشتن من نقش داره.
زمان خاصی هم برای نشستن و نوشتن ندارم، اما معمولا ساعات پایانی شب یا صبح زود تمرکز بیشتری دارم.
آیا شما میخواین وبلاگ نویسی کنین؟ یا جور دیگهای از نوشتن مد نظرتونه؟ چون معمولا جایی که قراره یک مطلب منتشر بشه در نحوهی نوشتن تاثیر داره.
موفق باشید
سلام.
حذفالان جواب شما را دیدم. از اینکه به این صورت کامل نوشتید ممنونم. خیلی به من کمک می کند.
البته من طرحها و اسکیس ها را که به اشتراک می گذارم، همیشه دوست دارم از ابزار متن هم به نحو مناسبی برای ارتباط استفاده کنم. گاهی که طرحی از قبل کشیده شده هنگامی که قصد پست کردن آن را دارم متوجه می شوم که حسی که در هنگام انجام آن بود تغییر کرده یا اصلاً نیست یا فراموش شده.
فکر کنم بسیار لازم است که هنگام اتفاقات و به صورت زنده خیلی از اتفاقات اطراف ، حس خودم و حسم نسبت به آن اتفاقات را ثبت کنم.
شاد و سلامت باشید.
سلام. یک راه حل شاید ضبط کردن صدا باشه. اون حسی که در حال کار دارید رو با صحبت کردن ضبط کنید چون همزمان انجام دادن طراحی و نوشتن هم شاید اون نتیجه ی مطلوب رو نده، نه فقط بخاطر اینکه نوشتن وقت گیره، بلکه بخاطر اینکه تمرکز رو به هم میزنه. البته این بحث تمرکز نداشتن در مورد من صدق میکنه و شاید برای شما اینطور نباشه.
حذفسلام. این راه بسیار خوبیه. یاد موضوع دیگری هم افتادم.(این را در بعضی وبلاگها دیده ام) اینکه گاهی می شود صدای اطراف را هم ضبط کرد. اگر دوربین خوبی هم موبایل داشته باشه فیلم یا عکسی هم ضمیمه کرد. البته نه تا حدی که به اصل کارم ضرر بزند.(سر و صداها و تصاویر اطراف خیلی اوقات برای خودم و دیگران که بعداً موضوع را می بینند یا می شنوند دیدنی و شنیدنی است.)ممنونم که با نوشته ها و نظرهاتون کمک می کنید راه ها برایم ساده تر شوند.
حذفاتفاقا من از خیلی از جاهایی که به اونها سفر کردم صدا دارم و باید همت کنم و سامان بدم بهشون.
حذف