میگویند عنصر وجودیام باد است، طالعبینها نمیگویند، آدمهایی که مرا میشناسند میگویند. نمیدانم این خاصیت است یا ضعف، که نمیتوانم برای مدت طولانی یک جا بند شوم. سفر میکنم و از رقص قاصدک در باد مینویسم.
۱۳۹۴ آذر ۸, یکشنبه
از روزها...
يك روزهايى هم از همان صبحش با معاشرت شروع میشود و با معاشرت ادامه پیدا میکند و با معاشرت به پایان میرسد، تا آخر شب كه مى رسى خانه نفس عميقى بكشى و بگويى جانم تازه شد.
سوغات شیرین. Maple Syrup .شیرهی درخت افرا که روی پنکیک میریزند.
این وبلاگ شما چقدر عالیه، این یک کتاب سفرنامه میمونه، من الان 2 ساعته میخ نشستم و دارم میخوانم، فکر کنم بعد از این دو ساعت من الان معنی این جمله ی شما را درک میکنم: شرمساریم، که نمیتوانیم حتی به اندازهی درصدی از خوبی این مردم، خوب باشیم. خودمان را در تهران بی محبت پنهان کردهایم و قلبهایمان را به روی دیگران بستهایم.
این وبلاگ شما چقدر عالیه، این یک کتاب سفرنامه میمونه، من الان 2 ساعته میخ نشستم و دارم میخوانم، فکر کنم بعد از این دو ساعت من الان معنی این جمله ی شما را درک میکنم:
پاسخحذفشرمساریم، که نمیتوانیم حتی به اندازهی درصدی از خوبی این مردم، خوب باشیم. خودمان را در تهران بی محبت پنهان کردهایم و قلبهایمان را به روی دیگران بستهایم.
سلام.
حذفممنونم از لطفتون.