۱۳۹۳ دی ۱۰, چهارشنبه

راههای رفته

نوشتن را به خود یادآوری می‌کنم. نوشتن.
از یخی که مرا در بر گرفته، به گرمایی فکر می‌کنم که هنوز در درون می‌سوزد.
گرم است.
و من دلگرمم. 

فکرش را که می‌کنم در چهار پنج سال گذشته تا این حد آرام و دلگرم نبودم. 
وقتی عشق بود، دلگرمی‌ام جور دیگر بود. امروز دلگرمی‌ام جور دیگر است. امروز امید دارم. 
امیدی که آتشین نیست. اما به رنگ آبی ست. فیروزه‌ای. 

امروز از پا گذاشتن در تمام مکانهای گذشته خرسندم. 
و تمام راهها که رفته‌ام.
و توقف نکرده‌ام.



۲ نظر:

  1. :)))))))))))))))))))))))
    خوشحالم که خرسندی...
    فقط چی میشه اگه زیر تک عکساتون بنویسید واسه کجاست؟ به نظرم آشنا میاد اما مشکوکم
    قلعه رودخان که نیست؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. قلعه رودخان که هست. اما شبیه به قلعه رودخان هم بسیار هست.

      حذف