۱- خارج شدن بم از فهرست میراث در حال خطر یونسکو یکمرتبه مرا به این هیجان آورده که تمام کارهای دانشگاهم را روی بم متمرکز کنم. برای طرح گردشگری پایدار بم را انتخاب کردم که دربارهی راهکارهای بازگشت گردشگرها مقاله بنویسم. فرصت کوتاه بود و مقاله چیز خوبی از آب در نیامد، در حد نمرهی قبولی گرفتن، اما هر چه بیشتر میخوانم و بیشتر مینویسم بیشتر به این موضوع علاقمند میشوم، و البته بیشتر به غیر قابل اعتماد بودن منابع آنلاین پی میبرم. همین که تاریخ ساخت ارگ بم در وبسایت میراث جهانی یونسکو دورهی هخامنشیان بیان شده، در دائرةالمعارف بریتانیکا دورهی ساسانیست، و در ویکیپیدیا برمیگردد به دورهی اشکانیان خودش وضعیت این اطلاعات را روشن میکند. از طرفی فرصت کافی در اختیار نداشتم تا گوگل را زیر و رو کنم، اما نتوانستم هیچگونه آمار رسمی یا غیر رسمی، قابل اعتماد و یا ساختگی، دربارهی تعداد گردشگران بازدید کننده از ارگ بم در سالهای قبل و بعد از زلزله بدست بیاورم. آنوقت این استاد که بخش گردشگری پایدار را درس میداد و خیلی وقتها با حرفهایش مخالفت میکردم و زیر بار نمیرفت، اصرار داشت که راهکاری که ارائه میدهیم باید دقیق و با ارائهی آمار باشد. گفتم چشم. میروم آمارش را برایت درمیآورم. فعلا این مقالهی کلی را داشته باش تا بعد.
۲- برای درس منظر فرهنگی هم بم را انتخاب کردهام و باید دربارهی برنامهی مدیریت ریسک (بحران؟) مطالعه کنم و نتایج را در ارائهی بیست دقیقهای تحویل جماعت دانشجو بدهم. آخرین باری که یادم هست با این علاقه نشسته بودم پای مطلب درسی- تحقیقی، مقالهی کارشناسیام دربارهی مهاجرت بود که استادم امید میداد با آن به یک دانشگاه خوب پذیرفته میشوم. من هم که اهل درس خواندن نبودم، مقاله را گذاشتم توی کشو و به جایش رفتم سفر! بعد از این سر دنیا سر درآوردم، برای ادامه تحصیل در رشتهای پخش و پلا که بارها مرا به این سئوال وا داشته که چه دلیلی داشت خودم را دوباره گرفتار درس خواندن کنم؟ واقعا چه نتیجهای از رفتن سر کلاسهای پرجمعیت با استادهایی که مثل کلاس اولیها حضور و غیاب میکنند، درسهایی که مسلسل وار آنهم با لهجهی آلمانی رویمان سرازیر میشود، و از حرفهای تکراری مربوط به مراودات سیاسی که قوانین ناقص یونسکو را تبیین میکند عایدم میشود؟ کلا در این هشت ماه گذشته ارتباطی بین مطالبی که تحصیلمان کردند(!) و ربطش به جامعهی واقعی پیدا نمیکردم. در ظاهر همه چیز برمیگردد به میراث، اما هر کدام از کلاسها به سمت و سوی خودش میرود و استاد از کلاس بدتر. کل این رشتهی میراث یک چیزیست شبیه به فیل در اتاق تاریک.
اما این چند روز که اینطور متمرکز شدهام روی یک مطلب، تازه دارم مزهی مطالعه و تحقیق را میچشم و منتظر روزی هستم که پایم را در بم بگذارم.
۳- چند روز پیش این مملکت آلمان به شدت گرم شد. حالا این گرم که میگویم شما بگیر سی و پنج درجه در برلین. میدانم که در مقابل چهل و پنجاه درجه آنقدرها هم گرم نیست. اما من نازک نارنجی شدهام. تحمل آفتاب را ندارم. خلاصه اینکه در آن گرما و آفتاب دوربین فیلمبرداری و سهپایهی خفن دانشگاه را بار کردیم (بار کردن به معنی واقعی کلمه. سهپایه در حالت بسته هم قد خودم بود) و رفتیم برلین برای فیلمبرداری. برای پروژهی فیلممان رفتیم از یکی از ساختمانهای برلین که داستان جالبی دارد فیلمبرداری کردیم، حسابی آفتاب توی مغزمان خورد و در طول دو روز به اندازهی یکماه از خودمان کار کشیدیم. اما فیلمبرداری از آن کارهاییست که وقتی دارم انجام میدهم زمان و خستگی نمیفهمم. دوربین را پیش دوستم گذاشتم و با سه پایه برگشتم به کوتبوس. نمیدانم این گرمای اخیر چه تاثیری روی جهش ژنتیکی پشههای کوتبوس داشت، ولی آن پنج دقیقهای که منتظر اتوبوس بودم پوستم را کندند! اکثرا نیششان را مثل خنجر فرو کردند بالای مچ پایم، جایی که کفش تمام میشد! اما به این هم راضی نبودند و حتی از روی شلوار لی هم بدنم را گزیدند. فکر کردید بیخیال ایستاده بودم داشتم میگذاشتم از این خوان نعمت لذت ببرند؟ داشتم مثل دیوانهها بالا و پایین میپریدم و میتکاندمشان. البته همه آماج این حملات بودند ولی فکر نمیکنم همهشان مثل من حساسیت بزنند و جای گزیدگیشان به اندازهی گردو باد کند و بعد از چهار روز همچنان در حال عذاب و خارش پوست باشند و هیچ پماد و دارو و تجویز گیاهیای برایشان اثر نکند. خلاصه اینکه خاطرات سفر در مناطق حارّه به یادم آورده شد.
۴- موهایم فرفری و قرمز و خوشحالند. وقتی راه میروم بالا و پایین میپرند. بر خلاف من، موهایم گرما را دوست دارند.
فرا خیلی بدی که غروب بنفش رو حذف کردی...
پاسخحذفبد!
وا!!!!!
پاسخحذفمن حذف کردم؟ خواب باشی استاد. جناب پرشین بلاگ مسدودش کرد و حالا هم کلن وجود همچین وبلاگی رو منکر میشه. چند تا پست قبل توضیح داده بودم :/
Support@persianblog.ir
پاسخحذفآها یادم افتاد! خوب بهشون ایمیل بزن توضیح بده. چون اگه طبق قانون جرایم رایانه ای وبلاگ رو حذف کنند بهتون ایمیل می زنن. قطعا یه مشکل تکنیکی پیش اومده چون حجم وبلاگت بالا بود.
در بدترین حالت میتونی ازشون بخوای بک آپ وبلاگ رو برات بفرستن.
هیچ جوابی در کار نیست برادر. جواب ایمیل نمیدن.
پاسخحذفگذشت. شمام بگذر.