امروز برای خودم یک نظریه اختراع کردم. آنهم اینکه آلمانیها بخاطر زبانشان نتوانستند همه جای دنیا را بگیرند! وقتی نگاه میکنیم، آلمانیها در صنعت بسیار قوی هستند، دستگاههایی که میسازند، و محصولاتی که تولید میکنند در تمام دنیا به کیفیت بالا معروفند. از لحاظ هنر هم نگاه کنیم موزیک کلاسیک آلمان همیشه در سطح بالایی قرار دارد، دیگر از بتهوون و باخ سنگینتر که وزنهای نیست! اما این زبان معماییشان است که ارتباطات اجتماعیشان را کم میکند. امروز من کاملا حرفم را دربارهی سخت بودن زبان انگلیسی پس گرفتم!! انگلیسی اگرچه دو میلیون لغت دارد و هر لغت که در لغتنامه پیدا کنید دو یا سه معنی متفاوت خواهد داشت، اما در مشکل بودن به گرد پای آلمانی هم نمیرسد! حالا چرا به این نتیجه رسیدم؟ امروز طرز بیان ساعت را یاد گرفتیم. تا وقتی که به طرز رسمی ساعت را میگوییم یا مینویسیم همه چیز منظم و مرتب است. اگر در ساعات صبح هستیم، عدد ساعت و دقیقه را میگوییم، مثلا هفت ساعت بیست (دقیقه). اگر در بعد از ظهر باشد میگوییم نوزده ساعت بیست (دقیقه). یا در مواقعی که عدد از بیست بالا میرود، جابجایی بامزهی یکان و دهگان اتفاق میافتد. یعنی ساعت نه و نیم شب میشود یک و بیست ساعت سی (دقیقه) یا دو و بیست ساعت برای ساعت ده و سه و بیست ساعت برای ساعت یازده. اما! اما اگر بخواهیم این اطلاعات را از منابع غیر رسمی به دست بیاوریم، مثلا در خیابان از کسی ساعت بپرسیم، اینجا قسمت سخت ماجرا آغاز میشود. اول اینکه ساعت ۲ بعد از ظهر همان دو خوانده میشود و نه چهارده. دوم اینکه اگر بخواهیم بگوییم ۲:۳۰ میگوییم، نیم سه! اگر بخواهیم بگوییم ۱:۱۵ میگوییم، ربع دو! یا ۱۰:۴۵ میشود سه ربع یازده!! خب، تا اینجا سر درآوردید؟ خیلی خوشحال نباشید چون ادامه دارد! ساعت ۴:۴۰ مثلا، میشود پنج (دقیقه) به سه ربع پنج، یا ده بعد از نیم پنج. یا مثلا ۱:۱۰ میشود ده بعد از یک، یا پنج به یکربع دو. ۱۱:۳۵ دقیقه میشود پنج بعد از نیم دوازده!! و البته اگر در مورد ساعت دوازده نیمه شب صحبت میکنید، ساعت صفر است.خب این توضیح را هم بدهم که این فقط یک نمونه از پیچیدگی زبان آلمانیست که آدم را یاد معماهای هوش میاندازد. خیلی وقتها ما شاگردها با بهت زل میزنیم به معلممان و او هم میگوید از من نپرسید که چرا اینطوریست! همینطوریست و باید یاد بگیرید! امروز واقعا احساس کودک کلاس اولی را داشتم که برای اولین بار خواندن ساعت را یاد میگرفت.
دارم به مغزم استراحت میدهم تا تب آلمانی فروکش کند. فردا میروم بارسلونا.
هاها.. من هم که اولین بار گفتن ساعت را یاد گرفتم، دقیقا همین احساس را به زبان آلمانی داشتم. البته حالا کمی مانده تا به کلمههای نیمخطی برسی. آیکون بدجنسی :دی
پاسخحذفای بدجنس! از خدا بترس! کلمههای نیمخط رو شروع کردیم و یه جوری دارم طرز شکستنشون رو یاد میگیرم :))
پاسخحذفهه هه پس برو که رفتیم! بشکن بشکنه بشکن! (ترجمه به آلمانیش میشه : آختن پاختنه آختن!) :دی
پاسخحذفیعنی عاااااااااااااااالی بود این :)
پاسخحذفمن که تا همی چن وخ پیشتر همچنان قر قاطی میکردم و اشتباهی عوضی به مردم ساعت میگفتم و دیرتر سر قرارها میرسیدم! خیلی طول کشید تا ذهنم بپذیره که نیم دو با دو و نیم فرق داره و منظورش 1:30 هستش :))))
سلام فرا جان
پاسخحذفاول اینکه بارسلونا جای منو خالی کن که دلم جا مونده اونجا...
بعد اینکه دیگه کسی جرات کنه ساعت گفتن ما اصفهانیا رو مسخره کنه تا جوابشونو بدم :-) طفلکیا به جای 2:45
میگن 3 ربع کم - اینجا همه پایتخت نشینها مسخرمون میکنن...
جالب بود ولی انگیزمو برای یاد گرفتن المانی از دست دادم.اگر بخواهیم 3 زبان دگر را به ترتیب رایجی بعد از اینگیلیش در اروپا نام ببریم پاسخ چیه؟
پاسخحذفیک مسئله ای که دوستمون درباره فونت ذکر کرد میشه تا حدی حل کرد ولی این صفحه سفید قشنگ با فونت خاکستری پوست چشمامو میکنه.اگر دوست داشتی باز نگری کن .با احترام به چمدانک
اینجا چرا آیکون خودزنی و گریه و زاری نداره خو!
پاسخحذف