جریان گوشم شده شبیه به جریان موبایلم، داستانش آنقدر دراز شده که میشود یک سریال کمدی از آن ساخت. راستش من نسبت به سلامتی آدم بیخیالی هستم، اما تا وقتی که به خطر نیفتاده باشد! اگر یک وقت مریض بشوم روحیهام را به شدت از دست میدهم و آنموقع تمام مشکلات جلوی چشمم بزرگ و بزرگتر میشود.
داستان گوش هم الان بیشتر از یکسال است که مرا درگیر کرده. از پارسال که بخاطر استخر گوشم گرفته بود و برای شستشو به دکتر رفتم و از همان روز وز وز گوشم شروع شد، تا دو سه ماه پیش که عدم تعادل داشتم و هی توی پیادرو کج میشدم سمت جوب یا دیوار. اما با همهی اینها (و البته دکتر و کلی عکس و آزمایش و دوا درمان) اینبار با یک حالت سرماخوردگی گوشم دوباره شروع به اذیت کرد و در واقع شنواییام به نصف رسید، قسمتی بخاطر گرفتگی گوش و بخش دیگر بخاطر بلند شدن ولوم وزوز قدیمی و اضافه شدن صدایی مثل صدای موتورخانه توی سرم! بعد توی کلاس یوگا یکمرتبه سرگیجه آمد و ولو شدم کف سالن! چهل و پنج دقیقه عین سوسک چسبیده بودم به زمین و نمیتوانستم بلند شوم. مربی و بچههای کلاس با کلی شکلات و شیرینی و سفارشات مختلف که پایت را بالا بگیر آنطرف نچرخ یا تا آخر کلاس صبر کن سعی در کمک داشتند اما سرم انگار به وزن یک تن رسیده بود و نمیتوانستم تکانش دهم. از طرفی نمیخواستم نظم کلاس را به هم بزنم و از همان وسط سالن با تلفنم پیغام تلگرامی میدادم تا کسی پیدا شود با من بیاید دکتر. حالا اینکه به چه مکافات آژانسی پیدا شد که توی ترافیک هفت تیر بیاید و مرا تا دکتری که نیلوفر معرفی کرده بود ببرد، یا اینکه باید آویزان بقیه میشدم که زمین نخورم به کنار.
دکتر از من خواست یک سری حرکات را انجام بدهم، مثلا انگشتم را به نوک دماغم بگذارم و به انگشت او که حرکت میداد بزنم. یا بایستم و چشمهایم را ببندم و دستها را دراز کنم. یا روی یک خط راه بروم و دور بزنم. بعد هم با چکش روی مفاصلم زد. همهی این کارها را دکتر مغز و اعصاب هم انجام داده بود. مرضی هم که دارم یک اسم خارجی فرانسوی طور دارد، منییر یا همچین چیزی. حالا باید بروم پیش متخصص گوش که خیلی سفارشش را کردهاند و امیدوار باشم که قبل از عید وقت بدهد. هر چه باشد دیگر اخلاق بدنم دستم آمده و میدانم که موقع تعطیلات عمومی هر جای بدنم هر چه درد و مرض دارد نشان میدهد! تجربهی دندان این را کاملا به اثبات رسانده.
داستان گوش هم الان بیشتر از یکسال است که مرا درگیر کرده. از پارسال که بخاطر استخر گوشم گرفته بود و برای شستشو به دکتر رفتم و از همان روز وز وز گوشم شروع شد، تا دو سه ماه پیش که عدم تعادل داشتم و هی توی پیادرو کج میشدم سمت جوب یا دیوار. اما با همهی اینها (و البته دکتر و کلی عکس و آزمایش و دوا درمان) اینبار با یک حالت سرماخوردگی گوشم دوباره شروع به اذیت کرد و در واقع شنواییام به نصف رسید، قسمتی بخاطر گرفتگی گوش و بخش دیگر بخاطر بلند شدن ولوم وزوز قدیمی و اضافه شدن صدایی مثل صدای موتورخانه توی سرم! بعد توی کلاس یوگا یکمرتبه سرگیجه آمد و ولو شدم کف سالن! چهل و پنج دقیقه عین سوسک چسبیده بودم به زمین و نمیتوانستم بلند شوم. مربی و بچههای کلاس با کلی شکلات و شیرینی و سفارشات مختلف که پایت را بالا بگیر آنطرف نچرخ یا تا آخر کلاس صبر کن سعی در کمک داشتند اما سرم انگار به وزن یک تن رسیده بود و نمیتوانستم تکانش دهم. از طرفی نمیخواستم نظم کلاس را به هم بزنم و از همان وسط سالن با تلفنم پیغام تلگرامی میدادم تا کسی پیدا شود با من بیاید دکتر. حالا اینکه به چه مکافات آژانسی پیدا شد که توی ترافیک هفت تیر بیاید و مرا تا دکتری که نیلوفر معرفی کرده بود ببرد، یا اینکه باید آویزان بقیه میشدم که زمین نخورم به کنار.
دکتر از من خواست یک سری حرکات را انجام بدهم، مثلا انگشتم را به نوک دماغم بگذارم و به انگشت او که حرکت میداد بزنم. یا بایستم و چشمهایم را ببندم و دستها را دراز کنم. یا روی یک خط راه بروم و دور بزنم. بعد هم با چکش روی مفاصلم زد. همهی این کارها را دکتر مغز و اعصاب هم انجام داده بود. مرضی هم که دارم یک اسم خارجی فرانسوی طور دارد، منییر یا همچین چیزی. حالا باید بروم پیش متخصص گوش که خیلی سفارشش را کردهاند و امیدوار باشم که قبل از عید وقت بدهد. هر چه باشد دیگر اخلاق بدنم دستم آمده و میدانم که موقع تعطیلات عمومی هر جای بدنم هر چه درد و مرض دارد نشان میدهد! تجربهی دندان این را کاملا به اثبات رسانده.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر