۱۳۹۲ مرداد ۲۸, دوشنبه

ایران

هوایش گرم، خیابانهایش پرترافیک، مردمش گاهی صمیمی، گاهی عبوس. اما اینجا خانه است و وقتی اینجا هستم، انگار هیچوقت بیرون از اینجا نبوده ام.
 
امشب به این فکر کردم که خاطراتی که در ایران برایم رقم خورده اند و می خورند، آنقدر برایم پررنگند که دیگر به خاطرات بیرون از اینجا فکر نمی کنم. لازم نیست شرحشان بدهم. درگیرشان هستم، دارم زندگی شان می کنم و زندگی ام از هر روز پر رنگتر است.
 
یکبار دیگر از اینترنت دورم و این دوری اذیتم نمی کند، یکبار دیگر آمده ام جایی که تمام نظم و قانون اروپایی و امریکایی مثل حباب می ترکد، و همین بی نظمی همه چیز را غیر منتظره می کند. نه لزوما خوب و بی مشکل. اما برای من و شکستن حصاری که دور خودم کشیده ام لازم است.
 
آسوده ام. مثل یک خواب که نیمه کاره بیدار شدم، ولی شب که سرم را روی بالش می گذارم ادامه اش را می بینم. اینروزها ادامه ی همان آسودگی ست که پنج ماه پیش نیمه کاره گذاشتم و برگشتم آلمان. الان سرم روی بالش است و دارم ادامه ی آن خواب را می بینم.
 
و چقدر آدمها که مرا نمی شناسند. و چقدر آدمها که می گویند ادامه ی این خواب تنها کابوس است...
 
 

۴ نظر:

  1. راستش بهت حسودی م میشه که اینقدر با به هم ریختگی اغلب چیزها در ایران احساس آرامش بهت دست میده. نمیدونم چه چیزی توی این ماشینی بود و مرتب بودن و قابل پیش بینی بودن هست ککه به من آرامش میده. شاید داره سنم بالا میره و از هیجان کمتر لذت میبرم.... نمیدونم اما وقتی میرم ایران با اینکه سالهای سال اونجا زندگی کردم، خیای چیزها به طرز اغراق آمیزی بد میاد و این ناراحتم میکنه
    بهت حسودی می کنم که هنوز لذت میبری از اون چیزها. خوش بگذره بهت و موفق باشی :)

    پاسخحذف
  2. چه خوشحالم برات
    شاد باشی‌ عزیز

    پاسخحذف
  3. کافی است تا نه به عنوان مسافرت و نه مهمان بلکه به عنوان شهروند ی دوباره در این ایران ساکن شوی ... دوباره آن حس ه قبل از رفتن از ایران را بدست می آوری و از این بی بند و باری ها از این شلوغی و ازدحام از این حق خوری ها از این .... همه و همه بی زار میشوی و آن اینرنت نداشتن هم برایت عذابی بزرگ میشود ... باور کن !

    پاسخحذف
  4. ب نظر من ك كابوس نيست.... شايد ي قسمتهاييش بذ باشه اما كابوس نيست.
    مي دوني.... ترجيح ميدم توي كشور خودم خواب بد ببينم تا اينك جاي ديگه روياپردازي كنم

    پاسخحذف