۱۳۹۰ شهریور ۷, دوشنبه

راهنمای سفر: از کجا اطلاعات به دست بیاورم؟

امروزه اینترنت خیلی از کارها را راحت کرده. از جستجوی ساده روی گوگل و ویکی‌پدیا گرفته تا ویکی تراول و اتاقهای مباحثه روی وبسایتهای سفری همه می‌توانند اطلاعات خوبی در اختیار مسافر بگذارند و من اینجا از تجربه‌های شخصی خودم می‌گویم.
من از کتابهای راهنمای سفر استفاده می‌کنم، به طور اخص بخاطر داشتن نقشه. کلا آدمی هستم که با دیدن نقشه و جا افتادن مسیرها در ذهنم، راحت‌تر سفر می‌کنم. اما به طور مثال روی راهنمای محل اقامت یا رستوران این کتابها هیچ حسابی باز نمی‌کنم چون خیلی از این مکانها با تبلیغات و پرداخت مبلغی به لیست کتاب وارد شده‌اند و یا اگر واقعا مکان خاص بوده‌اند، بعد از اسم برده شدن در کتاب و هجوم مسافرهای کتاب به دست، از آن حالت یگانه بودن خارج شده‌اند. خیلی از این مکانها تابلویی روی در زده‌اند مثل: رستوران منتخب کتاب لونلی پلنت چاپ دهم بخاطر پیتزاهای اسفناج عالی و کارکنانی که به زبان انگلیسی مسلط هستند. بعد می‌روی در رستوران و می‌بینی کارکنان انگلیسی زبان از آنجا رفته‌اند، پیتزای اسفناج مزه‌ی نان ترش می‌دهد و از همه مهمتر قیمتها چندین برابر جاهای دیگر است. برای رستوران یا سوپر مارکت همیشه از مغازه‌دارهای محلی سئوال می‌کنم. البته یک نکته هم وجود دارد که نویسنده‌ی تمام کتابهای راهنمای یک انتشارات یک فرد خاص نیست و افراد با سلایق و علایق مختلف این کتابها را نوشته‌اند ولی معمولا با خواندن چند صفحه می‌توان پی به سلیقه‌ی نویسنده و پیش‌زمینه‌ی فرهنگی‌اش برد و تصمیم گرفت که به نصایح کتاب عمل کرد یا خیر. در طول سفرهایم، معمولا با دوری کردن از مکانهای معرفی شده ضرری ندیدم و در واقع تنها کشوری که داشتن کتاب واقعا عصای دستم بود کشور بولیوی بود که اطلاعات سفری مربوط به آن روی اینترنت بسیار کم و ناچیز است. 
اما برای پیدا کردن محل اقامت در طول سفر، همانطور که قبلا توضیح دادم در هاستل اقامت می‌کنم و به وبسایتهای مختلف سر می‌زنم. از Hostel World و یا همتای اروپایی‌اش Hostel Bookers که غولهای پیدا کردن هاستل هستند، تا وبسایتهای محدودتر و منطقه‌ای مثل Ho-La Hostels و یا Hostel Trail که به هاستلهای منطقه‌ی امریکای لاتین می‌پردازند. روی این وبسایتها شرایط محلی که می‌خواهید کرایه کنید وجود دارند و مهم‌تر از آن می‌توانید از اظهار نظر سایر مسافرها آگاه بشوید. یک وبسایت دیگر که برای خواندن اظهار نظرها برای هتل، هاستل، رستوران و سایر خدمات پیشنهاد می‌کنم وبسایت Tripadvisor است که تابحال درجه‌بندی معقولتر و مطالب انتقادی خوبی در اختیار خواننده می‌گذارد و خود من اغلب نظراتم را در این وبسایت می‌گذارم. 
برای رستوران یا سوپر مارکت یا خدمات از این دست، همیشه می‌توانید از خود هاستل اطلاعات بگیرید. اغلب هاستلها نقشه‌ای چاپ شده یا کپی شده با نشانه‌گذاری مکانهای دیدنی و مراکز خدماتی در اختیارتان می‌گذارند و همچنین می‌توانید از راهنمایی سایر مسافرها بهره ببرید. به هرحال هاستل برای همین گفتگوها و آشنایی‌ها طراحی شده و بهترین راهنما، فردی‌ست که پیش از شما در مکانی بوده. 

۱۳۹۰ شهریور ۶, یکشنبه

این پست احتمالا محدودیت سنی دارد - ویرایش شده


می‌خواهم درباره‌ی نکات مبهم این پست توضیحاتی بدهم.
اول اینکه جهان قدیم و جهان جدید اصطلاحی است که در امریکا برای جدا کردن شرق و غرب به کار می‌رود. جهان قدیم یعنی قاره‌های واقع در شرق اقیانوس اطلس، و جهان جدید یعنی قاره‌ی امریکا (امریکای شمالی و جنوبی). آن هم به‌خاطر زمان کشف قاره‌ی امریکا بود وگرنه معنی مدرن بودن نمی‌دهد. حالا اگر من از اصطلاح جهان قدیم استفاده می‌کنم می‌تواند صرفا کشورهای اروپایی و وضعیت فرهنگی و اجتماعی آنها باشد در سالهای قرون وسطی یا رنسانس.
درباره‌ی ادیان ابراهیمی هم منظورم ادیانی است که به تئوری آدم و حوا اعتقاد دارند و تصور می‌کنند نسل انسان به کره‌ی زمین تبعید شده و باید آداب و مراسمی انجام بدهد که به مقام اولیه‌ی خودش برگردد. این می‌تواند برگردد به همان صد و بیست و چهار هزار پیامبری که در قرآن به آنها اشاره شده. بنابراین منظورم حمله به مذهب خاصی نیست. من شخصا به مذهب و خدا اعتقادی ندارم اما حتی‌الامکان سعی می‌کنم با دیدگاه متعصبانه صحبت نکنم و از بحث درباره‌ی حقانیت مذهب و لامذهب دل خوشی ندارم.
در آخر هم بگویم که اطلاعاتم درباره‌ی مبدا تمدن در جهان قدیم (شرق) بسیار ناچیز است، و علت آنرا علاوه بر کم‌سوادی خودم، همچنین نگاه فرهنگی و مذهبی‌ای می‌بینم که روی مطالب ذکر شده سرپوش گذاشته و آنرا به صورت تابو درآورده. وقتی در کشور خودمان رشته‌های علوم انسانی با بی‌مهری مواجه شده و کم‌کم از سطح دروس دانشگاهی حذف می‌شوند، وقتی هنوز یک وزارت ارشاد داریم که کتاب و فیلم و اطلاعات را به سلیقه‌ی خودش قیچی می‌کند، وقتی هنوز کسانی داریم که با خواندن مطالبی مشابه این پست لب به دندان می‌گزند و می‌گویند نویسنده شرم و حیا ندارد، این حق را به من بدهید که اطلاعاتم درباره‌ی مهد تمدن ناقص باشد. و همچنین این نظریه رامحفوظ می‌دارم که بسیاری از آثار فرهنگی و باستانی یک قوم و قبیله و کشور، در طول هزاران سال، توسط قوم و قبیله و کشوری که بعدها به آن منطقه مسلط شده از بین رفته است. پس به هیچکدام از این آثار و تئوری‌های مربوط به آنها نمی‌شود صد در صد استناد کرد.



در این پست می‌خواهم از قسمتی از عقاید اقوام کوههای آند بنویسم که حتم دارم از چشم شما پنهان مانده. کمتر مطلب مستندی درباره‌ی اهمیت روابط جنسی و باروری در تمدن اینکا و پیش از اینکا منتشر شده، و در واقع باید در موزه‌ها با آنها مواجه بشوید تا پی به اهمیت آنها در زندگی مردم قدیم ببرید. (درباره‌ی اقوام و تمدنهای منطقه به پستهای قبلی زیر برچسب تاریخی مراجعه کنید.)

در شهر چوکیتو در نزدیکی پونو در کشور پرو، معبدی وجود دارد از زمان پیش از اینکا، متعلق به تمدن تیواناکو، که امروزه حتی در گردشگری کشور پرو جایگاه خاصی ندارد. معبد باروری در طول سالیان بسیار صدمه دیده، و اکنون سقف ندارد دیوارها دو جداره هستند، جداره‌ی داخلی متعلق به تمدن پیش از اینکا و جداره‌ی خارجی متعلق به اینکا. داخل این معبد مجموعه‌ای‌ست از مجسمه‌های سنگی آلت تناسلی مرد، در اندازه‌های مختلف که برخی رو به بالا روی زمین کاشته شده‌اند و برخی رو به پایین فرو رفته‌اند. راهنمای من که در واقع دوستی پرویی با پیش زمینه‌ی دانشگاهی تاریخ و ادبیات بود برایم توضیح داد که این نشانه‌ای پیوند زمین با آسمان است چون آسمان و زمین هر دو نقش مهمی در کشاورزی و فراوانی محصول دارند و برای بومیان قدیم مقدس بوده‌اند. در وسط معبد مجسمه‌ی آلت تاسلی مردانه‌ی بزرگی قرار دارد و پایین آن آلت تناسلی زنانه ساخته شده. راهنمایم برایم توضیح داد که در این قسمت مراسم خاصی برای سال نو انجام می‌شود، به اینصورت که خون لامای ذبح شده را به همراه برگ درخت کوکا از نوک مجسمه آلت مردانه سرازیر می‌کنند تا به آلت تناسلی زنانه برسد و باعث برکت و باروری بشود. البته این معبد به منظور باروری زن و شوهر هم مورد استفاده داشته و مراسم به‌خصوصی نیز در حضور هر دو و با برگ درخت مقدس (درخت کوکا) برای رفع نازایی انجام می‌شد. اگر برگ درخت کوکا که از بالای مجسمه‌ی آلت مردانه روی مجسمه‌ی آلت زنانه فرو می‌ریخت روی شکاف فرود می‌آمد معنی‌اش رفع مشکل نازایی بود و اگر در اطراف شکاف می‌ریخت معنی‌اش عدم موفقیت بود. همچنین در گوشه‌ای از معبد سنگی به شکل L وجود دارد که راهنمایم می‌گفت انرژی خاصی دارد و زن (چه خودش مشکل داشت و چه شوهرش) در آن گوشه می‌ایستاد و دستهایش را به دیوار تکیه می‌زد تا انرژی خدای پوما را دریافت کند. وقتی آن قسمت از دیوار سنگی را لمس کردم تعجب کردم چون بر خلاف همه‌ی سنگهای دیوار که سر بودند، این قسمت گرم بود، انگار آفتاب تنها به این نقطه تابیده بود.
ورودی به ویرانه‌ی معبد باروری
آلتهای رو به پایین و رو به بالا
مجسمه‌ی مخصوص مراسم
زاویه‌ای که انرژی پوما می‌دهد
اینکه در بین اینهمه مجسمه‌ی ساخته شده از آلت مردانه تنها یک مجسمه‌ی آلت زنانه وجود دارد نمی‌تواند به طور یقین تضمین کند که زنان در مسائل عقیده‌ای از اهمیت کمتری برخوردار بوده‌اند. مادر زمین یا پاچاماما در زبان کچوا، مادر حیات و زندگی بخش به همه‌ی موجودات است. از طرفی خورشید به عنوان سنبل مرد در این فرهنگ اهمیت دارد. پس می‌شود نتیجه گرفت که خورشید مادر زمین را بارور کرده و این دو به انسانها و سایر موجودات زندگی می‌بخشند.

قسمت دیگری از سفرم به پرو، مربوط می‌شود به بازدید از موزه‌ی لارکو در شهر لیما که بزرگترین انبار مجسمه‌های سفالی در کل امریکای لاتین را دارد و یک سالن را به کوزه‌های نشانگر روابط جنسی اختصاص داده. البته این سالن مثل خیلی موزه‌های اینچنینی بد فهمیده می‌شود. توریستها به این سالن سر می‌زنند تا با خجالت یا پررویی مجسمه‌ها را تماشا کنند و بخندند. آنچه که فراموش می‌شود، دقت به اهمیت تمدنهای گذشته به مسائل جنسی‌ست. برخی از این کوزه‌ها در مراسم آیننی استفاده می‌شدند و من به شخصه تصور می‌کنم اغلب این کوزه‌ها برای تحریک زن و شوهر و ایجاد رابطه‌ی نزدیکتر استفاده می‌شده. نکته‌ی قابل توجه این است که این‌گونه نشان دادن علایق جنسی در زمان قدیم، بخشی از زندگی روزمره و حتی آیینی مردم بومی منطقه‌ی کوههای آند بوده و حتی پس از ورود مذهب سختگیر کاتولیک، بازهم به شکل تابو در نیامده است.
زن در بالا و مرد در پایین قرار گرفته 
مرد در عقب در حال تحریک آلت زن 
زن و مرد نشسته در حال لذت دادن به همدیگر
مرد در عقب، زن و کودک در جلوی تصویر
 البته در بین کوزه‌های کم‌نظیر این موزه، مجسمه‌های زن و یا مرد وجود دارند که مثلا در حال لذت انفرادی (masturbate) هستند، یا با مردگان در حال آمیزش هستند، و یا حتی از بیماریهای مقاربتی در رنج هستند. تعدادی کوزه سفالی نیز وجود دارند که سنبل آلت‌های زنانه و مردانه هستند.
آلت جنسی زن
آلت جنسی مرد
کاسه‌ای به شکل زن که محتویات درون کاسه از محل مهبل خارج می‌شده 
مردی مبتلا به بیماری سفلیس یا بیماری مقاربتی مشابه
و البته از این نمونه‌ها به تعداد کمتر در دیگر شهرها و کشورهای امریکای جنوبی که وارث تمدن اینکا و پیش از اینکا بودند یافت می‌شود.
فلوت سنگی. بولیوی
فلوت سنگی. بولیوی
معاشقه‌ی دو زن. بولیوی
زن و نوزاد. کلمبیا
مرد در حال استمناء. کلمبیا
زن بادار نشسته. کلمبیا
زن در حال زایمان. اکوادر
نتیجه‌ای که از این پست می‌گیرم اهمیت اقوام این قسمت از دنیا به مسائل جنسی و رابطه‌ی جسمانی است. برخلاف دنیای قدیم که ادیان ابراهیمی در آن مسائل جنسی را به پشت پرده برده و سرکوب می‌کردند، در دنیای جدید و پیش از ورود اروپایی‌ها، مسایل جنسی به عنوان بخشی طبیعی از زندگی و از لوازم بقا و برکت آن به حساب می‌آمده و در این روند، زنان و مردان اهمیت یکسانی داشته‌اند. تا بحال در مشاهداتم از آثار به جا مانده در این منطقه، چیزی به نشانه‌ی تحقیر زن ندیده‌ام. گاهی به اهمیت مرد و قوای مردانه تاکید شده اما اینها می‌تواند نتیجه‌ی دست‌چینی این آثار توسط یابندگان آنها باشد و هنوز اعتقاد دارم بخش بزرگی از آثار باقی‌مانده از اقوام و تمدنهای گذشته در این مناطق در دوران تسلط اسپانیایی‌ها از بین رفته است.
در پایان یک نکته را یادآور می‌شوم که در باستانشناسی، هیچ قاعده و قانون مطلقی وجود ندارد و هر عقیده و نظریه می‌تواند نقد شود و خلاف آن ثابت شود.

۱۳۹۰ شهریور ۳, پنجشنبه

رفت و آمد در امریکا (بین ایالتی تا داخل شهری)

رفت و آمد در امریکا کار مشکلی‌ست اگر بخواهید از وسایل نقلیه‌ی عمومی استفاده کنید. البته در برخی شهرهای بزرگ وسایل حمل و نقل عمومی یافت می‌شوند و اما در بیشتر نقاط به قول معروف دست و پایتان می‌ماند در پوست گردو. در این حالت یا باید اتومبیل بخرید و مخارج اضافه‌ی آن از جمله بیمه و تعمیرات را به جان بخرید و یا مبلغ هنگفتی کنار بگذارید برای کرایه‌ی اتومبیل.
اما وسایل حمل و نقل عمومی
سرویسهای قطار بین شهری در مسیرهای بلند امترک Amtrak نام دارد و چهار مسیر هست که شرق و غرب امریکا را به هم متصل می‌کنند و چون من به نقشه‌ها علاقه دارم نقشه‌ی مسیرهای اصلی قطار امترک را اینجا می‌گذارم
اینکه سفر چقدر به طول بیانجامد بستگی به مسیر دارد. در مجموع قطارهای بین شهری در امریکا سریع نیستند اما در عوض گران هستند. به طور مثال سفر از سن فرنسیسکو تا شیکاگو که یک سفر پنجاه و سه ساعتی‌ست در مسیر یکطرفه در واگنهای معمولی (که صندلیها مثل صندلی اتوبوس چیده شده) صد و هشتاد و هشت دلار و برای کرایه کردن کوپه کامل ششصد و شصت دلار برای کوپه‌ی دونفره، هزار و چهارصد دلار برای اتاق دو نفره، و هزار و صد و شصت دلار برای کوپه‌ی چهار نفره‌ی خانوادگی هزینه برمی‌دارد. این هزینه‌ها را مقایسه کنیم با هزینه‌ی سفر با قطار در ایران یا ترکیه، در حالی که قطارهای امترک تفاوت چندانی با قطارها در آن کشورها ندارند. حالا این هزینه‌ها را مقایسه کنیم با بلیط هواپیما که همین مسیر را به صورت رفت و برگشت با حدود سیصد تا چهارصد دلار و در مدت چهار ساعت طی می‌کنند، متوجه می‌شویم که چرا سفر قطار در امریکا طرفدار چندانی ندارد. رفت و آمد با اتوبوسهای گری هاوند Greyhound تفاوت محسوسی از نظر زمان یا قیمت با سفر با قطار ندارد اما اینهم بیشتر برای مسیرهای کوتاهتر در داخل یک ایالت یا رفتن به ایالتهای همسایه استفاده می‌شود.
برای سفر در مسیرهای کوتاهتر به شهرهای همسایه، امکاناتی در شهرهای بزرگ وجود دارد مثلا قطارهای Bart و Caltrain در اطراف سن فرنسیسکو و یا Metra در اطراف شهر شیکاگو. با کمی جستجو می‌توان این قطارهای مسیرهای کوتاه را روی اینترنت پیدا کرد. هزینه‌ها اغلب پایین هستند اما بازهم مشکل این است که این نوع قطارها را تنها می‌توان در شهرهای بزرگ پیدا کرد.
به همین نسبت وسایل حمل و نقل عمومی در شهرهای بزرگ راحت‌تر پیدا می‌شوند و البته این مسئله در شرق امریکا که نفوذ فرهنگ اروپایی روی آنها بیشتر بوده بهتر جا افتاده تا غرب امریکا. صادقانه بگویم که در کالیفرنیا تنها جایی که بتوانید اتوبوس داخل شهری بدون مشکل و انتظار طولانی سوار شوید شهر سن فرنسیسکو است. در لس‌آنجلس اتوبوسهای داخل شهری دیدم. خودم هیچوقت استفاده نکردم. اما از اطرافیانم شنیده‌ام که مردم استفاده از اتوبوس را به پایین بودن کلاس ارتباط می‌دهند و آنرا مختص قشر سطح پایین جامعه و یا همان مهاجرهای امریکای لاتین و سیاهپوستها می‌دانند! نمی‌توانم روی حرف اطرافیانم به طور صد در صد استناد کنم ولی به طور قطع می‌توانم بگویم که چنین طرز تفکری در شرق امریکا مثل شیکاگو یا نیویورک و حتی واشنگتن دی‌سی وجود ندارد.
در شهرهایی که در امریکا سیستم مترو (قطار زیر زمینی و روی زمین) دارند روش خرید کارت و استفاده از همان کارت برای استفاده از اتوبوس متفاوت است. مثلا در شیکاگو هزینه‌ی قسمت اول سفر (فرقی نمی‌کند اتوبوس باشد یا قطار CTA ) دو دلار و بیست و پنج سنت است، اما اگر بخواهید در ادامه‌ی مسیر سوار قطار یا اتوبوس دیگری بشوید باید حداقل بیست و پنج سنت در کارتتان پول داشته باشید. اگر مسیرتان یک سفر دیگر با قطار یا اتوبوس در پی دارد مسیر سوم مجانی خواهد بود اما همه‌ی اینها شرط زمانی دارند. از سفر اول تا سفر سوم نباید بیشتر از دو ساعت فاصله بیفتد. بعد از دو ساعت دوباره باید دو دلار و هفتاد و پنج سنت در کارتتان داشته باشید. (گیج کننده به نظر می‌آید ولی در واقع خیلی آسان است). در شهر واشنگتن هزینه‌ها به نسبت فاصله‌ی ایستگاه مبدا و مقصد متفات است، به همین دلیل در واشتگتن باید هنگام ورود و خروج از ایستگاه مترو کارت خود را وارد دستگاه کنید تا هزینه‌ی لازم را از آن کم کند. در نیویورک شما برای خرید کارت ترنسفر مبلغی می‌پردازید (که فراموش کرده‌ام) و این باعث می‌شود که کارت را پیش خود نگه‌دارید و هر بار در باجه‌ها به آنها مبلغی اضافه کنید تا بتوانید از مترو و یا اتوبوس استفاده کنید. (درباره‌ی نیویورک خیلی مطمئن نیستم که اطلاعاتی که بخاطرم مانده درست باشند). اما در هرسه‌ی این شهرها امکان خریداری کارت برای استفاده‌ی نامحدود در یک روز هست، و قانون هر کدام با دیگری متفاوت است. مثلا در شیکاگو One day Pass برای بیست و چهار ساعت کامل قابل استفاده است اما در نیویورک بدون توجه به اینکه چه ساعتی آغاز به استفاده از کارت کردید در ساعت دو نیمه‌شب مبلغ کارت صفر می‌شود و باید دوباره به آن پول اضافه کنید.
امیدوارم اطلاعات این پست باعث سرگردانی مسافرها نشود! 

۱۳۹۰ مرداد ۲۹, شنبه

دچار آبی دریای بیکران



حس رفتن دارم. شرق مرا به خود می‌خواند. اما آماده نیستم برایش. می‌ترسم، هر روز ماندن در خاک امریکا آمادگی‌ام را کمتر کند. اما امروز شرق مرا به خود می‌خواند.

هشت‌کتاب می‌خوانم. مسافر...

- چرا گرفته دلت، مثل آنکه تنهایی
- چقدر هم تنها!
- خیال می‌کنم
دچار آن رگ پنهان رنگها هستی.
- دچار یعنی
-                عاشق
- و فکر کن که چه تنهاست
اگر که ماهی کوچک، دچار آبی دریای بیکران باشد.

موسیقی

Prelude & Parvaz
Axiom of Choice
Iran - USA

موسیقی

Evanescent 
Axiom of Choice
Iran - USA

۱۳۹۰ مرداد ۱۹, چهارشنبه

نگاههای پر از درد

این سفر آخر وقتی در کیتو بودم یک‌بار به خانه‌ی فرهنگ در مرکز شهر رفتم که دو نمایشگاه عکس داشت. اولی در محوطه‌ی آزاد، نمایشگاه عکسهای عالی از ماچوپیچوی پرو، و دومی نمایشگاه عکس درباره‌ی جنگ، که خیلی تاثیرگذار بود و آدم را تا مدتی گیج می‌کرد. نمایشگاه از آثار عکاسی بود از کسانی که بر اثر انفجار مین دچار نقض عضو شدند. در یکی از سالنها، در یک سمت عکس از انواع مین‌ها بود با اطلاعات کشورهای سازنده‌شان، و روبروی آنها، تصویر انسانهای درد کشیده‌ای که حتی در جنگ شرکت نداشتند. تصویر زنان و مردان و کودکانی از افغانستان، کامبوج، کلمبیا، عراق، سومالی... تصاویر سیاه و سفید چاپ شده در قطع بزرگ که انگار توی روح آدم رسوخ می‌کرد و کاری می‌کرد آن نگاههای پر از درد هیچوقت از ذهنت بیرون نروند.
امروز از صبح به یاد آن تصاویر و آن نگاهها بودم.

موسیقی

ًRolling in the Deep
Adele
England

اینکا

حتما نام اینکا به گوشتان خورده، امپراطوری عظیمی که بر مناطق کوهستان آند و اطراف آن حکومت می‌کرد. مرکز حکومت اینکاها شهر کوزکو بود که مرکز اداری، سیاسی و دفاعی حکومتشان محسوب می‌شد. در هنگام رویارویی با اسپانیایی‌ها، حکومت اینکا دچار مشکلات داخلی و منطقه‌ای شده بود و همین مسئله به همراه عوامل دیگر از جمله قابل دسترس بودن مراکز و شهرها، اسلحه‌های ابتدایی در مقابل باروت، و بیماریهای جهان قدیم باعث شد تا در مقابل نیروهای اسپانیایی به سرعت شکست خوردند.
قبلا درباره‌ی شهر کوزکو در این پست توضیح داده بودم و خواندن دوباره‌ی آنرا به همراه پستهای بعدیش را توصیه می‌کنم.
همانطور که در دو سه پست گذشته توضیح دادم اعتقادات اینکا مجموعه‌ای بود از اعتقادات تمدنهای پیشین. سه اصل اینکا :۱- دزدی مکن ۲- دروغ مگو ۳- تنبل مباش اساس احکام و قوانین اجتماعی را تشکیل می‌دادند.
سه چشمه نشان دهنده‌ی سه اصل اینکا. جزیره‌ی خورشید، بولیوی
خورشید در اعتقادات اینکا اهمیت اساسی داشت و منشاء زندگی محسوب می‌شد. اینکاها به تناسخ اعتقاد داشتند. بزرگان اینکا و افراد منتخب پس از مرگ مومیایی می‌شدند. اجساد سایر مردگان را نه در زمین بلکه در غارها، یا در بالای کوه و به صورت نشسته دفن می‌کردند تا به خورشید و گرمای آن نزدیک باشند. افراد غیر اینکا یا رانده شده، در زمین دفن می‌شدند تا در سرما و تاریکی جاودانه بمانند. در جایی خوانده بودم که اینکاها اجساد مومیایی شده را در مراسم خاص از مدفنشان بیرون می‌آوردند، لباسهای زیبا به آنها می‌پوشاندند و آنها را در شهر می‌گرداندند، شاید به این دلیل که می‌خواستند آنها را در زندگی خود شریک کنند. وقتی اینکای مهمی می‌مرد، اجساد مومیایی شده را هم به میدان شهر کوزکو می‌آوردند تا در مراسم تدفین اینکای تازه متوفی شرکت کنند.
سلسله مراتب اینکا به ترتیب اهمیت به این صورت بود: در راس همه امپراطور اینکا قرار داشت، پس از او افراد با نفوذ که می‌شود به آنها سران مذهبی هم گفت، کسانی که مسئول مراسم مذهبی از جمله قربانی کردن انسان و حیوان بودند، پس از آنها هنرمندان و معماران قرار داشتند و همین اهمیت باعث شده که آثار متحیر کننده از آن دوران به‌جا بماند. البته در این طبقه، فرماندهان نظامی نیز قرار داشتند. پس از آنها کشاورزان، و در آخر بردگان.
معماری اینکا به طور قطع مهمترین اثر به جا مانده از آن تمدن بزرگ است. علاوه بر اینکه این آثار متحیر کننده بدون استفاده از ابزار معمول در دنیای قدیم ساخته شده‌اند، طراحی پازل مانند دیوارها نیز باعث شگفتی بیننده می‌شوند. سنگهای ساختمانی به طوری شکسته می‌شدند تا در همدیگر چفت بشوند و به اینصورت دیوارها بالا می‌رفت.

ماچوپیچو، پرو
چرا باید از ماچوپیچو دیدن کنید؟
ماچوپیچو یا به قول محلی‌ها ماچوپیکچو یا شهر گمشده، یکی از نمونه‌های نادر معماری اینکاست که در دوران تسخیر اسپانیایی‌ها از دید آنها پنهان ماند و در سال ۱۹۱۱ میلادی توسط باستانشناس امریکایی هیرام بینگهم کشف شد. البته آثار یافت‌شده در آنزمان برای تحقیق و بررسی به دانشگاه ییل Yale منتقل شد و عدم بازگشت آنها باعث تیره شدن مناسبات کشور پرو با امریکا گردیده.
با اولین نگاه به محلی که شهر ماچوپیچو قرار گرفته، می‌توان به دقت نظر اینکا در انتخاب محل مناسب برای بنا کردن شهرهایشان پی برد. اگر با دقت به تصویر نگاه کنید می‌توانید نیمرخ یک انسان (به صورت خوابیده) را در کوههای احاطه کننده‌ی شهر ببینید. این مسئله به هیچ‌وجه اتفاقی نیست و در اغلب شهرهای مهم اینکا به اشکال مختلف مانند پوما و یا عقاب تکرار شده، که در دوران پس از اینکا با گسترش شهرها از طرح اولیه خارج شده.
معبد خورشید، مکان مقدس شهر ماچوپیچو
سنگی که به عنوان ساعت نجومی استفاده می‌شد و مسیرهای شمال و جنوب و روزهای مهم سال خورشیدی را به طور دقیق نشان می‌دهد. راهنمای ما همچنین اعتقاد داشت که سنگ یاد شده انرژی خاصی دارد و می‌تواند به انسان قدرت ماورایی بدهد.
اهمیت آب در تمدن اینکا باعث شده که چشمه‌ها با معماری چشمگیری تزیین بشوند. در واقع نمی‌شود چشمه‌ای را در حالت طبیعی در منطقه یافت.

معماری ماچوپیچو به اندازه‌ی معماری شهرهای اطراف و خصوصا کوزکو بی‌نقص نیست. در واقع می‌شود گفت معبد خورشید شهر کوزکو بهترین مثال در ظرافت معماری اینکاست و شهر ساکسای‌وامان در نزدیکی کوزکو بهترین مثال درباره‌ی عظمت معماری آنهاست. اما همانطور که گفتم، اهمیت ماچوپیچو در دست‌نخورده بودن شهر تا زمان ورود باستانشناس‌هاست که به محفوظ ماندن اصالت آن کمک کرده.

نحوه‌ی شکستن سنگها برای استفاده در دیوارها
سه پنجره. مکان مقدس در ماچوپیچو

ویدئوی ساخته شده توسط نشنال جئوگرافی درباره‌ی ماچوپیچو را از اینجا ببینید

۱۳۹۰ مرداد ۱۸, سه‌شنبه

تمدنهای کوههای آند

کلمه‌ی دقیق آنرا نمی‌دانم، که پادشاهی می‌گویند و یا حکمرانی. مناطق مختلف امریکای جنوبی در طول زمان حکمرانان متعددی به خود دیده‌اند، که باستانشناسان امروز با توجه به آثاری که از آن زمان به‌جای مانده می‌توانند نحوه‌ی زندگی آنان را تخمین بزنند.

قبلا توضیح دادم که امپراطوری اینکا که مناطق بسیار وسیعی از جنوب کلمبیا تا شمال شیلی و آرژانتین را در بر داشت، نتیجه‌ی تکامل تمدنهای پیشین بود که البته تنوع بسیاری داشتند. چند گروهی که من بیشتر با آثار آنها برخورد کردم واری Huari تیواناکوTihuanacu پوکارا Pucara و مویسکا Muisca بودند که البته به این تعداد محدود نمی‌شوند.

گروه واری (به انگلیسی Wari نوشته می‌شود) مناطق کوهستانی و ساحلی جنوب پرو را در بر می‌گرفت که امروزه آب و هوای بسیار خشک و بیابانی دارد و تصور اینکه در گذشته محل کشت و زرع بوده مشکل به نظر می‌رسد. اتفاقا پروژه‌ی باستانشناسی که در جنوب کشور پرو کار می‌کردیم روی مرز محدوده‌ی این تمدن با تمدن تیواناکو بود و کار حفر و تحقیق ما نشان می‌داد که آب و هوای منطقه در طی چند صد سال تا چه حد تغییر کرده. یک توضیح کوچک بدهم که در کار باستانشناسی، باید لایه لایه از خاک برداشته شود به طور مثال اگر روی یک زمین صد متری کار می‌کنید برداشت اولیه باید طوری باشد که در سر تا سر این زمین خاک یکرنگ باشد که نشان دهنده‌ی یک دوره‌ی تاریخی است و پس از آن حفاری ادامه پیدا می‌کند تا به رنگ دیگر برسید و تمام اشیا و نمونه‌هایی از خاک به دست آمده باید به دقت طبقه بندی و انبار شوند. کار در منطقه‌ی توراتا در جنوب پرو از این جهت برای ما آسان بود که تاریخ فوران آتشفشان در نزدیکی آن محل را می‌دانستیم و وقتی به سطح خاکستر آتشفشانی رسیدیم می‌توانستیم تاریخ اشیاء بالاتر و پایین‌تر از این لایه را تخمین بزنیم. به هر صورت، ذرات میکروسکپی از خاک بدست آمده در زیر سطح خاکستر دارای ذرات گرده از گیاهان گوناگونی بود که زمانی در این منطقه موجود بودند. واری‌ها که اغلب از اقوام کچوا بودند، از طریق کشاورزی طبقه طبقه در مناطق شیب‌دار استفاده می‌کردند که این روش پس از آنها توسط اینکاها به تکامل رسید. واری‌ها سیستمی شبیه به باج و خراج درست کرده بودند و مالیاتی که مردم عادی به قشر حاکم پرداخت می‌کردند صرف جنگ و مراسم مذهبی می‌شد و به مردم برنمی‌گشت و بعدها جزو قوانین حکومتی اینکا قرارگرفت. همچنین روشی ابداعی برای سرشماری مایملک خود داشتند که به طور گسترده توسط اینکاها استفاده می‌شد.

تیواناکوها ( در انگلیسی Tiwanaku نوشته می‌شود) گروهی بودند که از بیش از هزار سال پیش از میلاد در غرب کشور بولیوی و شمال شیلی تمدن خود را سر و شکل دادند و اغلب آیمارا بودند. همانطور که در مطلب مربوط به قوم آیمارا توضیح دادم تیواناکوها روشی در معماری به کار بردند که بعدها توسط اینکاها استفاده شد. در واقع در زمان کشورگشایی اینکا تیواناکو همچنان بر منطقه حکومت می‌کرد و مغلوب اینکا شد. این شکست باعث شد اعتقادات و زبان اینکا (کچوا) بر منطقه تحمیل شود و بسیاری از آثار تمدن تیواناکو از بین برود. از نظر کشاورزی، تیواناکو روشی در کشاورزی ابداع کرده بود که امروزه به آن سوکا کوژو suka kollus می‌گویند و نوعی حفاری کانال و آبیاری است که کاری طاقت‌فرساست ولی بازدهی زمین را به طرز قابل توجهی بالا می‌برد.

پوکارا در واقع تمدن پیش از تیواناکو و واری بود که آثار بسیار محدودی از آن دوران به جا مانده.

مویسکا تمدنی بود که در قسمتهای شمالی و کلمبیایی امروزی حکومت می‌کرد و کاملا با حکومتهای وقت مانند واری، تیواناکو و بعدها اینکا متفاوت بود. اگر در آن نوع حکومتها عده‌ای به عنوان افراد برتر بر مردم منطقه حاکم بودند، مویسکا به صورت هم‌پیمانی گروههای مختلف اداره می‌شد و یک حاکم مطلق نداشت. این گروهها در برابر دشمنان مشترکشان متحد می‌شدند و منافع اقتصادی در بینشان مشترک بود. اهمیت دوران مویسکا، به جز سیستم حکومتی‌اش، در بهره‌برداری و ساخت اشیاء مسی، طلا و جواهرآلات بود که از مصارف روزانه تا مراسم مذهبی و جنگ استفاده می‌شد و البته این نمایان بودن ثروت باعث شد تا منطقه به تاراج اسپانیایی‌ها در بیاید و تا آخرین رییس قبیله توسط اسپانیایی‌ها کشته شود. قسمت بزرگی از آثار مویسکا توسط مهاجمین غارت شد و داستان کشتی‌های اسپانیایی مملو از طلا و جواهر که در جنگ با رقبای خود در دریای کاراییب غرق شدند هنوز بر سر زبانهاست. همچنین معدن نمک و ذغالسنگ که امروزه کلمبیا از آنها بهره برداری می‌کنند باقی‌مانده از دوران مویسکاست.
اثر کوچکی باقیمانده از دوره‌ی مویسکا که همپیمانی گروههای مختلف را نشان می‌دهد. موزه‌ی طلا در بوگوتا کلمبیا
اشیا ساخته شده از طلا که در هنگام جنگ و یا شکار و مراسم مذهبی استفاده می‌شد. موزه‌ی طلا، بوگوتا کلمبیا

۱۳۹۰ مرداد ۱۷, دوشنبه

موسیقی

Que He Sacado Con Quererte
Violeta Parra
Chile




* سالیان سال به این موسیقی اما اجرای Mercedes Sosa از آرژانتین گوش می‌ دادم. امروز که به موسیقی اصلی دست پیدا کرده‌ام حس غریبی دارم.

موسیقی

Lo Unico que tengo
ساخته Victor Jara
آواز Violeta Parra
Chile

موسیقی

La Partida
ساخته‌ی Victor Jara
اجرا توسط Inti Illimani
Chile

موسیقی

La Exiliada del Sur
به افتخار Violeta Parra
Inti Illimani
Chile

موسیقی

Sicuriadas
Inti Illimani
Chile

۱۳۹۰ مرداد ۱۴, جمعه

اقوام کوههای آند: کچوا

 امروزه کچوا به گروه بسیار بزرگی از ساکنین مناطق کوهستانی آند در امریکای جنوبی اطلاق می‌شود. کچوا مجموعه‌ی قبایل بسیاری را در بر می‌گیرد که از جنوب کلمبیا تا شمال آرژانتین و شیلی امتداد دارند. البته نام کچوا در تمام این مناطق استفاده نمی‌شود به طور مثال در اکوادر کیچوا، در کلمبیا اینگا و در پرو روناکونا نامیده می‌شوند. وجه مشترک این قبایل که تنوع آنها به یک میلیون می‌رسد زبان کچوا است که با وجود تغییرات مختلف همچنان تکلم می‌شود، اما این جمعیت هنوز خود را یک قوم واحد نمی‌داند.
لباس محلی منطقه کاپاچیکا پرو
لباس محلی جزیره‌ی آمانتانی پرو 
لباس محلی جزیره‌ی تاکیله پرو
لباس محلی در بازار محلی موکه‌گوئا پرو
لباس محلی منطقه اتاوالو اکوادر
اینکاها کچوا بودند. آنها کچوا صحبت می‌کردند اما همزمان دشمنانی داشتند که زبانشان کچوا بود. زبانشناسان بر این اعتقاد هستند که کچوا در زمان حکومت اینکا به مناطق دیگر مانند اکوادر و بولیوی و کلمبیا کشیده شد. تا جایی که من برخورد داشته‌ام کچواها قوم مغروری هستند و به گذشته‌ی خود افتخار می‌کنند. آنها به اقوام دیگر منطقه فخر می‌فروشند و خود را بازماندگان راستین اینکا می‌دانند، این در حالی‌ست که در دفاع از حقوق سیاسی و منافع اقتصادی خود با مشکل مواجه هستند و نمایندگانی مقتدر در کشور خود ندارند. در واقع اعضای بسیاری از اقوام کچوا در زادگاه خود، پرو، همچنان برای مالکیت زمین دست و پا می‌زنند و از طرفی روز به روز عرصه را خالی می‌کنند و راهی شهرهای بزرگ و به‌خصوص لیما می‌شوند. این در حالی‌است که در سالهای اخیر، اقوام بومی در کشورهای اکوادر و بولیوی به حقوق بیشتری دست‌یافته‌اند و دولتهای این کشورها برنامه‌های مناسبتری برای حفظ حقوق و سنتهای این اقوام ارائه داده‌اند.


۱۳۹۰ مرداد ۱۲, چهارشنبه

اقوام کوههای آند: آیمارا

اقوام مختلفی پیش از ظهور اینکا در مناطق کوهستانی امریکای جنوبی حضور داشتند. این قومهای گوناگون سنگ بنای تمدن باشکوه اینکا بودند که برخی از آنها تا به امروز آداب و مراسم و زبان خود را حفظ نموده‌اند. این پست به شرح مختصر برخی از آثار و آداب و سنن قوم آیمارا اختصاص دارد.
آیمارا Aymara جمعیت باقیمانده از تمدنهای ساکن غرب بولیوی، جنوب پرو و شمال شیلی، قرنهای متمادی ساکن کوهستانهای آند بود و تحت سلطه‌ی اینکا و پس از آن اسپانیایی‌ها درآمد. آنها گروه بزرگی از قبایل متفاوت بودند که توسط اسپانیایی‌ها به نام آیمارا خوانده شدند. امروزه آیمارا زبان‌ها اکثرا در اطراف دریاچه‌ی تی‌تی‌کاکا ساکن هستند.

خانمهای آیمارا در چوکیتو پرو
خانمهای آیمارا در لاپاز بولیوی
انسانشناسان معاصر بر این عقیده هستند که تاثیر آیمارا بر اینکا و اینکا بر آیمارا به یک اندازه بوده. همانطور که اینکاها در روش زندگی و کشاورزی و اعتقادات آیمارا اثرگذار بوده، به همان نسبت از فرهنگ و خصوصا معماری آنها تاثیر گرفته. از مهمترین آثار معماری به جا مانده از آیمارا می‌توان به معبد تیواناکو در بولیوی اشاره کرد. قدمت معبد تیواناکو (Tihuanaco به اسپانیایی و Tiwanaku به انگلیسی) به سال سیصد بعد از میلاد برمی‌گردد و باستانشناسان آنرا زیربنای معماری اینکا می‌دانند. روشهای به کار رفته در کنده‌کاری چهره‌ی خدایان و همچنین استفاده از روش پازل برای محکم کردن سنگها به یکدیگر بدون استفاده از ملات به یکدیگر چفت می‌شدند و در مقابل زلزله مقاوم بودند بعدها در معماری کم‌نظیر اینکا به کار گرفته شد.


ستاره‌ای که به صلیب آند و یا صلیب اینکا شهرت دارد و نماد گوناگونی فرهنگهای پیشین این منطقه است نیز در واقع از روی نماد تیواناکو کپی شده بود.

دروازه‌ی خورشید یکی از قدیمی‌ترین و با اهمیت‌ترین تقویم‌های سال خورشیدی‌ست که از این دوران به جا مانده و قوم آیمارا هنوز هم مراسم خاصی در طلوع اولین صبح زمستان (اول تیرماه در نیمکره‌ی شمالی) در این منطقه به‌جا می‌آورند.این مراسم با قربانی کردن لاما همراه است و خون حیوان برای برکت بخشیدن به محصولات کشاورزی به زمین تقدیم می‌شود.


در سفرم به این منطقه بخت با من یار بود و به طور اتفاقی در مراسم جشن و شادمانی آیماراها در شهر چوکیتو حاضر بودم. چوکیتو در زمان قدیم مرکزیت قوم لوپاکا، شاخه‌ای از آیمارا را در برداشته و هنوز هم مکان خاصی برای اجرای مراسم محسوب می‌شود. جشن چندین روز پیاپی ادامه دارد و با موسیقی و رقص و نوشیدن فراوان آبجو همراه است. جمعیت، زن و مرد در دایره‌های متعدد گردهم می‌آیند و با حالتی چرخشی می‌رقصند. جعبه‌های آبجو در میان هر دایره قرار گرفته و بطری به همراه تنها یک لیوان در جمع می‌چرخد. هر کس برای خودش مقداری آبجو می‌ریزد، می‌نوشد، ته‌مانده‌ی آنرا تقدیم مادر زمین می‌کند و لیوان و بطری را به نفر بعد تحویل می‌دهد و رقص دایره‌وار بدون توقف ادامه دارد. 


گروه منحصر به فردی از آیماراها در جزیره‌های شناور اورو Uru ساکن هستند که جزیره‌های محل زندگی خود را با دست می‌سازند و هرساله آنرا ترمیم می‌کنند. ساکنین این جزایر از یکنوع علف دریایی که در دریاچه‌ی تی‌تی‌کاکا می‌روید بسته‌هایی با قطر سه متر را به یکدیگر می‌بندند و تقریبا هر روز علف بیشتری روی سطح جزیره می‌ریزند. آنها همچنین خانه و قایقهایشان را از همان‌ نوع علف می‌سازند و از طریق ماهیگیری گذران زندگی می‌کنند. البته امروزه صنعت گردشگری این جزایر را به کل تصرف کرده و روش زندگی این گروه را برهم زده. مردم این جزایر برای خوشحال کردن توریستها اشعار مسخره‌ی فیلمهای امریکایی می‌خوانند و در واقع بازیچه‌ی راهنماهای تورها شده‌اند، اما هنوز توریستهای بسیاری به این منطقه می‌روند تا با جزیره‌های شناور و دست‌ساز آشنا شوند.