اگرچه در این سفر به جای معاشرت با مردم محلی، با مهاجرین و خصوصا ایرانیها در ارتباط بودم، اما یکی دو نکته بهخاطرم آمد که بنویسم تا یادم نرود. اولین نکته، یک عادت سوئدیهاست که در برخورد اول همه را به اشتباه میاندازد. وقتی با سوئدیها حرف میزنید، ممکن است یکمرتبه نفسشان را با صدا به درون بکشند، حالتی که معمولا ما برای ابراز تعجب ناگهانی نشان میدهیم، در حالی که این تنها یک خصوصیت رفتاری عادی در سوئد است، انگار میخواهند بگویند که دارند به حرفت گوش میدهند و توجه دارند. بنابراین وقتی برای اولین بار چنین حرکتی را از یک سوئدی میبینیم وحشت میکنیم که مگر چه چیز اشتباهی گفتیم؟ و مخاطب سوئدی ما با خونسردی صحبت میکند یا منتظر باقی حرف ماست. به قول علی، این سکوت سوئدیهاست!
نکتهی بعدی اصرار سوئدیها به تساوی زن و مرد است و حتی از کودکی سعی میکنند دخترها و پسرها یکسان بزرگ شوند و فرق چندانی بین لباسهای دخترانه و پسرانه و مدل موهایشان وجود ندارد. شاید در نظر اول دیدن دخترهای جوان که در حال انجام کارهای سنگین هستند عجیب به نظر بیاید اما با توجه به قانونشان، این مطلب امری عادیست. البته مواردی هم هست که به قول ئهسرین از آنطرف بام افتاده. در واقع اینجا صحبت از اینکه زنها حقوق برابر با مردها دارند نیست، زنها باید برابر با مردها باشند! پس مثلا اگر برای پذیرش در یک رشتهی معمولا مردانه (به طور مثال کار با ماشینآلات سنگین) ده مرد و یک زن داوطلب هستند، شخص مونث به طور قطع نسبت به باقی افراد شانس بیشتری برای پذیرفته شدن دارد و ربطی به امتحان دادن و امتیاز آوردنش ندارد. همچنین از حالا مشخص شده که جانشین پادشاه سوئد، دخترش خواهد بود و نه پسرش، چون این تساوی باید رعایت شود. بنابراین دیدن آقای شاهزاده که در محلهای تجاری در استکهلم زندگی میکند و مثل مردم عادی هر روز به محل کارش میرود، هیچ هم چیز عجیبی نیست.
نکتهی بعدی که در تمام این مناطق که سفر کردم، به چشمم آمد، توجه و مهارت مردم در انگلیسی صحبت کردن بود. مردم به راحتی و بدون تعصب، سئوالات ما به زبان انگلیسی را پذیرا میشدند و پاسخ میدادند. خصوصا در نروژ، لهجه و گرامر انگلیسی مردم عادی بسیار خوب بود، و البته، از اینکه این مطلب را به آنها میگفتیم خیلی خوشحال میشدند. تصور غلطیست اگر فکر کنیم که همهی مردم اروپا انگلیسی میدانند و یا علاقه به ارتباط برقرار کردن بوسیلهی این زبان دارند. در سفرهای قبلیام، با مسافرهای سويسی و فرانسوی برخورد داشتم که انگلیسی نمیدانستند و برایشان مهم هم نبود. مطمئن هستم دوستانی که به بخشهای دیگر اروپا سفر کردهاند، تجربهی بیشتری در این زمینه دارند.
در کل این سفر، کپنهاگ برای من به مقصد مورد علاقه تبدیل شد. یک نوع انرژی خاص در این شهر جریان داشت که مرا به بازگشت و گذراندن مدت زمان بیشتر در این شهر ترغیب میکند. قسمت بزرگی از این حس خاص، مربوط میشد به دوچرخهها، اما همچنین، چهرهی مردم، یک آرامش خوب در خود داشت. البته سوئدیها، در مواقعی که از آنها سئوال میکردیم یا از آنها کمک میخواستیم، بسیار مهربان و صمیمی بودند، اما در حالت عادی، لبخندی روی لبها دیده نمیشد و همه جدی به نظر میرسیدند. نمیدانم چرا اینطور به نظر من آمد که مردم در کپنهاگ بیشتر لبخند میزنند.
در مجموع سفر به اسکاندیناوی سفر خوبی بود. خصوصا اینکه این منطقه در حالت عادی، در اولویت نیست، اما زیباییهای خودش را دارد. در طول این سفر، به یک نکتهی دیگر پی بردم، و آن بیعلاقه شدنم به سفر به اروپا بود. نمیدانم، شاید رفت و آمد با کسانی بود که به راحتی در اروپا گردش میکنند و اکثر کشورها را دیدهاند، یا نزدیک بودن و قابل دسترس بودن کشورها، اما همین عمومیت اروپا به عنوان مقصد سفر، از علاقهام به دیدنش کاست. انگار رفتن به اروپا و دیدن لندن و پاریس و رم کار خاصی نیست. همه فرصت انجامش را داشتهاند و از این فرصت استفاده کردهاند. هر چه بیشتر به این نکته فکر میکردم، خاطرات سفر به امریکای جنوبی برایم پر رنگتر میشد، و بیشتر به این نتیجه میرسیدم که باید سفر بعدی را به جای دورافتادهتر و غیر توریستیتری بروم. واقعیت این است که میدانم دیدن ونیز هرگز با تجربهی لاپاز بولیوی برابر نخواهد بود.
جمع بندی خوبی بود.آنچه در مورد زبان گفتی را من در بین توریستهایی که به ایران می آیند دیده ام. البته اکثرا انگلیسی می دانند. بین همه شان فرانسوی ها بدجوری به زبانشان علاقه نشان می دهند . می گویند زیان ما یک موسیقی خاصی دارد که انگلیسی ندارد.
پاسخحذفبرای من که همیشه نیشم باز ست و عادت دارم که وقتی سوار تاکسی میشوم یا وارد مغازه ای اول سلام می کنم خیلی سخت ست روبرو شدن با مردمی که لبخند عادتشان نیست. در اینباره شهری که اوج زجر کشیدن من از این بابت ست "قم" می باشد که مغازه دارهایش جواب سلام بانوان را نمی دهند و مردم(بخصوص خانمها) اگر لبخند بزنند حتما منظوری دارند...
باید چند بار سکوت سوئدی را تمرین و تصور کنم تا بفهمم چه حالتی دارد...
هزینه های سفر یادتان نرود بانو!
پاسخحذفمرسی
پاسخحذفباهات موافقم جایی که همه میتونن برن و میرن مطمعنن جذآبیتی نداره اما یک بار رفتنش خالی از لطف نیست