چرا ما رفتیم به چیتره؟ راستش برای دور شدن از دنیای توریستی. برای دیدن ذرهای از زندگی مردم عادی. و باید بگم واقعا ارزشش رو داشت. اقامت در جایی با کمترین امکانات، و کمترین تنوع غذایی، و گفتگو با مردمی که برای یک لقمه نان صبح تا شب عرق میریزن. شب برای تماشای رقص محلی رفتیم و همسفر امریکایی من بسیار مورد توجه جنس ذکور حاضر در محل قرار گرفت، طوری که در عرض یکساعت که اونجا بودیم میز ما از بطریهای آبجوی پیشکشی اونها پر شد!! و منم این وسط نقش مترجم رو بازی میکردم برای دو طرف!
تنها میدون شهر
حمام در پانسیون محل اقامت ما
کلیسای شهر چیتره
من و درب کلیسا! البته همیشه انقدر مودب نیستم!
تعدادی آدم مهم
رستاخیز. و صندوق صدقات در گوشه سمت چپ
در حال انتخاب بین مینی نوشابهها
خونهی مردم! در اکثر خونهها باز بود.
باز و بسته کردن درب مینی بوس با طناب
خانم خیلی نازنین فروشنده بلیطهای بخت آزمایی
سفالهای معروف شهر آرنا Arena در نزدیکی چیتره
آقای سفالگر مشغول کار
خانواده آقای سفالگر در حال تماشای تلویزیون در مغازه
اینجا هم محصولات توریست پسند پیدا میشه
خیابون اصلی شهر
لباس رقص محلی که در سال ۱۹۴۸ برنده جایزه کشوری شد
یه جاهایی از دنیا هست که آدمی به قدکوتاهی منهم احساس میکنه غوله!!!
خوراکی برگزیده! غذایی که از آرد ذرت و کره تهیه شده در برگ بلال پیچیده و بخارپز میشه. کمی بیمزه ست اما اگر مثل ما از گرسنگی رو به موت باشید خوشمزهترین خوراک دنیاست!!
عجب رنگ بندی های جالبی دارن در و دیوارها.
پاسخحذفتازه اینجا به نسبت گواتمالا و سایر جاهای امریکای مرکزی رنگ و لعاب کمتری داره!
پاسخحذف