۱۳۹۷ آبان ۳۰, چهارشنبه

یک قاشق کتاب

وقتی گارسن فنجانهای قهوه را گذاشت روی میز، طوری گذاشت که گویی داوری‌ست که جنگ‌افزارهای نبرد را آورده و حالا ایستاده بود کناری و نگاهمان می‌کرد. نبرد باید آغاز می‌شد.
سکوت سنگینی میز ما را نسبت به میزهای دیگر کافه‌ی «چراغهای دریایی» پایین‌تر برده بود. سید، مثل حریفی که از آغاز به پیروزی خود مطمئن باشد، خیمه زده بود روی میز و باز مثل سابق آن ماسک خندان و آن مغناطیس وجود به چهره‌اش برگشته بود. با آنکه به او گفته بودم مطلب مهمی دارم هیچ نگران نبود.
گارسن همچنان ایستاده بود و نگاه می‌کرد. خنده‌ای شیطانی لبهای قیطانی‌اش را از دو سو کشیده بود. دستهایم را روی میز گذاشتم و مستقیم به چشمان سید خیره شدم.: «این دختر دارد از دست می‌رود!»
 همنوایی شبانه ارکستر چوبها
رضا قاسمی

۱۳۹۷ آبان ۲۵, جمعه

...

درونم خیلی حرف دارد
نابودی این سرزمین جانم را می‌آزارد

تنها لبخندم به دل‌انگیزی این پاییز است
که دلش به حال ما به رحم آمده
و آرام می‌گرید

۱۳۹۷ آبان ۱۱, جمعه

به پای قدمهای پاییز

بخصوص این پاییز که از پارسال زیباتر بوده. تابحال چند باران داشته و هوای تهران هنوز به آن مراحل غیر قابل تنفس نرسیده. ای تهرانی‌ها، اگر از شهر بیرون می‌توانید رفت، بشتابید به سوی ارتفاعات، اگر نه، به محوطه‌ی سعدآباد و باغ فردوس و باغ هنر ملی و باغ نگارستان و باقی گنج‌های پنهان شهر سر بزنید.
گفتم تهرانی‌ها، چون هر سال اینموقع در حال تهیه‌ی ماسک ضد گاز بوده‌ایم تا بتوانیم یکبار هم که شده در پاییز نفس بکشیم. نمی‌دانم این روزها حال خوزستان چگونه است که دلم برایش خون است. نمی‌دانم هوای دیگر شهرهایمان، آب دیگر شهرهایمان، سیل و خشکسالی و گرد و غبار چگونه است، اما اگر می‌توانید، این روزهای طلایی با آفتاب ملایم در پیچ و خم برگهای رنگ‌رنگ را از دست ندهید. آسمان آبی بی‌نظیر کویر را از دست ندهید، طلوع در کوهستان را از دست ندهید، بروید و برای تمام زمستان سخت انرژی ذخیره کنید که پاییز بسیار کوتاه است.
عکسهای می‌گون سه روز پیش تقدیم چشمهای شما

















دو دیدگاه خیلی متفاوت درباره‌ی این خانه‌ها وجود دارد، یکی ما که خاطرات کودکی و قدمهای پدربزرگمان را روی کف چوبی این خانه‌ها تصور می‌کنیم، و کسانی که این را فضایی مناسب برای ساختن یک ساختمان سرد و بی‌روح و زشت و البته گرانقیمت می‌بینند

حتی طوری برخورد می‌کنند که انگار خانه‌های قدیمی هستند که به حریم آنها تجاوز کرده‌اند، و آنها نیستند که
 لبه‌ی شیروانی خانه‌ی قدیمی را خراشیده‌اند

شعر طبیعت اما هنوز در تلاش زنده ماندن است

خزه‌ها هم خزان می‌کنند. می‌دانستید؟ 

همانا طبیعت پیروز است. دو روز راحتش بگذارید تا ببینید چگونه پیشروی می‌کند

اینها هم غنایم گردش 

ای رنگها، ای رنگها، کاش می‌ماندید

غروب شد و وقت بازگشت